اثرات شگفت انگيز آب دربدن ما

1- افزایش انرژی بدن
شما در بسیاری از مواقع بدون اینکه کاری انجام داده باشید احساس خستگی می کنید، علت این خستگی ممکن است کمبود آب بدن باشد. آب باعث انتقال اکسیژن و سایر مواد غذایی به سلول های بدن می شود و کمبود آن باعث اختلال در رسیدن این مواد به سلول ها می شود. اگر بدن شما به اندازه کافی پر آب باشد، قلب شما نیز مجبور نیست برای رساندن خون به نقاط مختلف بدن، با شدت بیشتری کار کند
2- حفظ تناسب اندام
اگر به دنبال کاهش وزن هستید، بدانید که آب باعث افزایش متابولیسم بدن می شود و باعث می شود احساس سیر بودن به شما دست دهد. بنابراین سعی کنید به جای نوشیدن نوشیدنی های پر کالری، آب بنوشید. همچنین چنانچه شما یک لیوان آب یخ بنوشید بدن شما بایستی این آب را گرم کند، در نتیجه مقداری از این گرمای مورد نیاز را از سوزاندن چربی ها به دست می آورد.
3- کاهش استرس
۸۵ درصد بافت مغز را آب تشکیل می دهد. به هنگام تشنگی، بدن و مغز، برای انجام فعالیت های خود با فشار و استرس مواجه می شوند. برای کاهش سطح استرس، همیشه به هنگام کار یک لیوان آب بر روی میز خود داشته باشید و یا به هنگام ورزش، یک بطری آب به همراه داشته باشید تا با استرس کمتری به فعالیت بپردازید.
4- جلوگیری از گرفتگی عضلات
نوشیدن آب باعث می شود که عضلات کمتر دچار گرفتگی شوند و اکسیژن رسانی کافی و پاک سازی سموم از آنها راحت تر انجام شود. همچنین آب بعنوان یک روان کننده در مفصل ها عمل می کند. هنگامی که بدن شما آب کافی داشته باشد، می توانید با قدرت بیشتر و با مدت زمان بیشتری کارهای بدنی را انجام دهید.
5- تغذیه پوست
خطوط ریز و شیارهای پوست به هنگام کمبود آب، بیشتر و عمیق تر می شوند. نوشیدن آب باعث چاق تر شدن سلول های پوستی و کاهش چین و چروک و جوان کردن پوست می شود. همچنین آب باعث بهبود بخشیدن به جریان خون در پوست می شود و پوست را از وجود ناخالصی ها پاک می کند و امکان تغذیه بهتر پوست را فراهم می کند.
6- بهبود کارکرد دستگاه گوارش
آب نیز همانند فیبرها باعث بهبود کارکرد دستگاه گوارش می شود. آب باعث تسهیل حرکت محتویات دستگاه گوارش در طول مسیر آن می شود. همچنین جذب بعضی از مواد معدنی از دستگاه گوارش با کمک مولکول های آب انجام پذیر است.
7- کاهش خطر ابتلا به سنگ های کلیه و مثانه
با کاهش نوشیدن آب، خطر ابتلا به سنگ های مجرای ادراری افزایش می یابد. آب باعث رقیق کردن نمک ها و مواد معدنی موجود در ادرار می شود و مانع از تشکیل کریستال های سنگ های مجرای ادراری می شود. سنگ های کلیه و مثانه در ادرار رقیق نمی توانند شکل بگیرند، بنابراین خطر ابتلا به این عارضه های دردناک کاهش می یابد.
زمانهای صحیح آب خوردن
- دو لیوان آب (بعد از بیداری)براي فعال کردن ارگان های داخلی بدن
- یک لیوان آب (30 دقیقه قبل از غذا) جهت كمك به هضم راحت غذا
- یک لیوان آب (قبل از گرفتن حمام) به منظور کاهش فشار خون
- یک لیوان آب (قبل از خواب) براي جلوگیری از سکته مغزی یا حمله قلبی

پارکینگ ارزان قیمت بانک و مرد زیرک

 

مسافری شیک پوش داخل بانک در منهتن نیویورک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت . وقتی شماره اش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری به مبلغ 5000 دلار داده . کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی دارد و مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آن هم فقط برای دو هفته کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گران قیمت را گرفت و ماشین را به پارکینگ بانک در طبقه پائین انتقال داد .

خلاصه مرد بعد از دو هفته همان طور که قرار بود برگشت 5000 دلار + 15.86 دلار کارمزد وام را پرداخت کرد . کارشناس رو به مرد کرد و از قول رئیس بانک گفت : " از این که بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم . " و گفت ما چک کردیم و معلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برام باقی مانده که با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که 5000 دلار از ما وام بگیرید؟
مسافر یه نگاهی به کارشناس بیچاره کرد و گفت : " تو فقط به من بگو کجای نیویورک می توانم ماشین 250.000 دلاری را برای 2 هفته با اطمینان خاطر و با فقط 15.86 دلار پارک کنم!!!

هزینه عشق واقعی  


پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد.
مادر که در حال آشپزی بود ، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.
او نوشته بود :

صورتحساب !!!
کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان
مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان
نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان
بیرون بردن زباله 1000 تومان
جمع بدهی شما به من :12.000 تومان !

مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:

بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ
بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ
بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ
و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که : هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است

وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد ودر حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد.
گفت: مامان ... دوستت دارم

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:
قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!!

نتیجه گیری اخلاقی :

قابل توجه اونهائی که فکر میکنند مرور زمان آنها را بزرگ کرده و حالا که هیکل درشت کردند خدا را هم بنده نیستند.
بعضی وقتها نیازه به این موارد فکر کنیم ...
کسانی که از خانواده دور هستند شاید بهتر درک کنند.

نتیجه گیری منطقی:
جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!!
مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره : جمع بدهی میشه 11.000 تومان نه 12.000 تومان !!!

13 تجربه از يك كارمند دولت


- در يك سيستم دولتي؛ سعي كنيد «لال بودن» را تمرين كنيد! اين تمرين در ميزان عزيز بودن شما بسيار موثر است.

2- در يك سيستم دولتي؛ هيچگاه كارمندان را با يكديگر مقايسه نكنيد؛ چون قطعا شاهد تبعيض خواهيد بود.

3- در يك سيستم دولتي؛ اگر مديرتان 3 يا 4 ايراد دارد انتظار رفتنش را نكشيد، چون قطعا نفر بعدي او 43 ايراد دارد!

4- در يك سيستم دولتي؛ مي توانيد با كارهاي كم و كوچك، محبوبيت فراواني به دست آوريد؛ فقط كافي است «زبان» خود را تقويت كنيد!

5- در يك سيستم دولتي؛ ممكن است كه هر چه بيشتر كار كنيد، بيشتر خوار و خفيف باشيد.

6- در يك سيستم دولتي؛ با اشكالات سازمانتان بسازيد و هرگز آنها را با مديرتان در ميان نگذاريد؛ درغير اين صورت يك مشكل ديگر به سازمان اضافه مي شود. آن مشكل، شما هستيد!

7- در يك سيستم دولتي؛ اشتباهات يك مدير را هيچگاه به مدير ديگر نگوييد؛ در غير اينصورت بجاي يك مدير، دو مدير در مقابل شما موضع گيري خواهند كرد.

8- در يك سيستم دولتي؛ با انجام كارهاي مختلف و فعاليتهاي به موقع، نظم شما تشخيص داده نمي شود؛ بلكه براي اين كار راههاي ساده تري هم هست. مثلا فقط كافيست هميشه ميز كارتان را منظم نگه داريد!

9- در يك سيستم دولتي؛ اضافه بر كارهاي معمول كار اضافه اي انجام ندهيد؛ در غير اينصورت انتظار پاداش بيشتري نيز نداشته باشيد.

10- در يك سيستم دولتي؛ هميشه حرفها (فرمايشات) مديرتان را تاييد كنيد، حتي اگر از نظر او «ماست، سياه باشد!»

11- در يك سيستم دولتي؛ تنها كاري كه واجب است سريع انجام دهيد، كاري است كه مدير شما شخصا از شما خواسته است.

12- در يك سيستم دولتي؛ تنها انگيزه اي كه مي تواند شما را وادار به كار كند «كسب روزي حلال» است.

13- در يك سيستم دولتي؛ آسه برو، آسه بيا، كه گربه شاخت نزنه؛ مگر اينكه با گربه نسبتي داشته باشيد!

 

داستانی که قلب را می لرزاند

>رابی درس‌های پیانو را شروع کرد و از همان ابتدا متوجّه شدم که تلاشی بیهوده است. رابی هر قدر بیشتر تلاش می‌کرد، حس‌ّ شناخت لحن و آهنگی را که برای پیشرفت لازم بود کمتر نشان می‌داد. امّا او با پشتکار گام‌های موسیقی را مرور می‌کرد و بعضی از قطعات ابتدایی را که تمام شاگردانم باید یاد بگیرند دوره می‌کرد .
>در طول ماهها او سعی کرد و تلاش نمود و من گوش کردم و قوز کردم و خودم را پس کشیدم و باز هم سعی کردم او را تشویق کنم. در انتهای هر درس هفتگی او همواره می‌گفت، "مادرم روزی خواهد شنید که من پیانو می‌زنم."
>امّا امیدی نمی‌رفت. او اصلاً توانایی ذاتی و فطری را نداشت. مادرش را از دور می‌دیدم و در همین حدّ می‌شناختم؛ می‌دیدم که با اتومبیل قدیمی‌اش او را دم خانهء من پیاده می‌کند و سپس می‌آید و او را می‌برد. همیشه دستی تکان می‌داد و لبخندی می‌زد امّا هرگز داخل نمی‌آمد.
>
>یک روز رابی نیامد و از آن پس دیگر او را ندیدم که به کلاس بیاید. خواستم زنگی به او بزنم امّا این فرض را پذیرفتم که به علّت نداشتن توانایی لازم بوده که تصمیم گرفته دیگر ادامه ندهد و کاری دیگر در پیش بگیرد. البتّه خوشحال هم بودم که دیگر نمی‌آید. وجود او تبلیغی منفی برای تدریس و تعلیم من بود.
>
>چند هفته گذشت. آگهی و اعلانی دربارهء تک‌نوازی آینده به منزل همهء شاگردان فرستادم. بسیار تعجّب کردم که رابی (که اعلان را دریافت کرده بود) به من زنگ زد و پرسید، "من هم می‌توانم در این تک‌نوازی شرکت کنم؟". توضیح دادم که، " تک‌نوازی مربوط به شاگردان فعلی است و چون تو تعلیم پیانو را ترک کردی و در کلاسها شرکت نکردی عملاً واجد شرایط لازم نیستی." او گفت، "مادرم مریض بود و نمی‌توانست مرا به کلاس پیانو بیاورد امّا من هنوز تمرین می‌کنم. خانم آنور، لطفاً اجازه بدین؛ من باید در این تک‌نوازی شرکت کنم!" او خیلی اصرار داشت .
>
>
>نمی‌دانم چرا به او اجازه دادم در این تک‌نوازی شرکت کند. شاید اصرار او بود یا که شاید ندایی در درون من بود که می‌گفت اشکالی ندارد و مشکلی پیش نخواهد آمد. تالار دبیرستان پر از والدین، دوستان و منسوبین بود. برنامهء رابی را آخر از همه قرار دادم، یعنی درست قبل از آن که خودم برخیزم و از شاگردان تشکّر کنم و قطعهء نهایی را بنوازم. در این اندیشه بودم که هر خرابکاری که رابی بکند چون آخرین برنامه است کلّ برنامه را خراب نخواهد کرد و من با اجرای برنامهء نهایی آن را جبران خواهم کرد .
>برنامه‌های تکنوازی به خوبی اجرا شد و هیچ مشکلی پیش نیامد. شاگردان تمرین کرده بودند و نتیجهء کارشان گویای تلاششان بود. رابی به صحنه امد. لباسهایش چروک و موهایش ژولیده بود، گویی به عمد آن را به هم ریخته بودند. با خود گفتم، "چرا مادرش برای این شب مخصوص، لباس درست و حسابی تنش نکرده یا لااقل موهایش را شانه نزده است؟"
>رابی نیمکت پیانو را عقب کشید؛ نشست و شروع به نواختن کرد. وقتی اعلام کرد که کنسرتوی 21 موتزارت در کو ماژور را انتخاب کرده، سخت حیرت کردم.. ابداً آمادگی نداشتم آنچه را که انگشتان او به آرامی روی کلیدهای پیانو می‌نواخت بشنوم. انگشتانش به چابکی روی پرده‌های پیانو می‌رقصید. از ملایم به سوی بسیار رسا و قوی حرکت کرد؛ از آلگرو به سبک استادانه پیش رفت.
>آکوردهای تعلیقی آنچنان که موتزارت می‌طلبد در نهایت شکوه اجرا می‌شد! هرگز نشنیده بودم آهنگ موتزارت را کودکی به این سن به این زیبایی بنوازد. بعد از شش و نیم دقیقه او اوج‌گیری نهایی را به انتها رساند. تمام حاضرین بلند شدند و به شدّت با کف‌زدن‌های ممتدّ خود او را تشویق کردند.
>سخت متأثّر و با چشمی اشک‌ریزان به صحنه رفتم و در کمال مسرّت او را در آغوش گرفتم. گفتم، "هرگز نشنیده بودم به این زیبایی بنوازی، رابی! چطور این کار را کردی؟" صدایش از میکروفون پخش شد که می‌گفت، "می‌دانید خانم آنور، یادتان می‌آید که گفتم مادرم مریض است؟ خوب، البتّه او سرطان داشت و امروز صبح مرد. او ناشنوا  بود و اصلاً نمی‌توانست بشنود. امشب اوّلین باری است که او می‌تواند  بشنود که من پیانو می‌نوازم. می‌خواستم برنامه‌ای استثنایی باشد."
>چشمی نبود که اشکش روان نباشد و دیده‌ای نبود که پرده‌ای آن را نپوشانده باشد. مسئولین خدمات اجتماعی آمدند تا رابی را به مرکز مراقبت‌های کودکان ببرند؛ دیدم که چشم‌های آنها نیز سرخ شده و باد کرده است؛ با خود اندیشیدم با پذیرفتن رابی به شاگردی چقدر زندگی‌ام پربارتر شده است .
>من هرگز نابغه نبوده‌ام امّا آن شب شدم.
>
>و امّا رابی
>؛ او معلّم بود و من شاگرد؛
>
>
>زیرا این او بود که معنای استقامت و پشتکار و عشق و باور داشتن خویشتن وشاید حتّی به کسی فرصت دادن و علّتش را ندانستن را به من یاد داد.

مهارتهای زندگي

مهارت زندگي
همدلی

همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد  درک کند. همدلی به فرد کمک می کند تا بتوانند انسانهای دیگر را حتی وقتی با آنها متفاوت است بپذیرد و به آنها احترام گذارد. همدلی روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و به ایجار رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده ، نسبت به انسان های دیگر منجر می شود.

 ارتباط مؤثر

این توانایی به فرد کمک می کند تا بتواند کلامی و غیر کلامی و مناسب با فرهنگ ، جامعه و موقعیت، خود را بیان کند بدین معنی که فرد بتواندنظرها ، عقاید ، خواسته ها ، نیازها و هیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید. مهارت تقاضای کمک و راهنمایی از دیگران ، در مواقع ضروری، از عوامل مهم یک رابطه سالم است.

 روابط بین فردی

این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر فرد با انسانهای دیگر کمک می کند. یکی از این موارد ، توانایی ایجاد روابط دوستانه است.که در سلامت روانی و اجتماعی ، روابط گرم خانوادگی ، به عنوان یک منبع مهم روابط اجتماعی ناسالم نقش بسیار مهمی دارد.

 تصمیم گیری

این توانایی به فرد کمک می کند تا به نحو مؤثرتری در مورد مسائل تصمیم گیری نماید. اگر کودکان و نوجوانان بتوانند فعالانه در مورد اعمالشان تصمیم گیری کنند ، جوانب مختلف انتخاب را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنند ، مسلما در سطوح بالاتر بهداشت روانی قرار خواهند گرفت.

 حل مسأله

این توانایی فرد را قادر می سازد تا به طور مؤثرتری مسائل زندگی را حل نماید . مسائل مهم زندگی چنانچه حل نشده باقی بمانند ، استرس روانی ایجاد می کنند که به فشار جسمی منجر می شود.

 تفکر خلاق

این نوع تفکر هم به مسأله و هم به تصمیم گیری های مناسب کمک می کند . با استفاده از این نوع تفکر ، راه حلهای مختلف مسأله و پیامدهای هر یک از آنها بررسی می شوند . این مهارت ، فرد را قادر می سازد تا مسائل را از ورای تجارب مستقیم خود را دریابد و حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد و تصمیم گیری خاصی مطرح نیست ، با سازگاری و انعطاف بیشتر به زندگی روزمره بپردازد.

 تفکر انتقادی

تفکر انتقادی ، توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب است . آموزش این مهارت ها ، نوجوانان را قادر می سازد تا در برخورد با ارزش ها ، فشار گروه و رسانه های گروهی مقاومت کنند و از آسیب های ناشی از آن در امان بمانند.

  توانایی حل مسأله

این توانایی فرد را قادر می سازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص دهد ، نحوه تأثیر هیجان ها بر رفتار را بداند و بتواند واکنش مناسبی به هیجان های مختلف نشان دهد . اگر با حالات هیجانی ، مثل غم و خشم یا اضطراب درست برخورد نشود این هیجان تأثیر منفی بر سلامت جسمی و روانی خواهد گذاشت و برای سلامت پیامدهای منفی به دنبال خواهند داشت.

 توانایی مقابله با استرس

این توانایی شامل شناخت استرس های مختلف زندگی و تأثیر آنها بر فرد است . شناسایی منابع استرس و نحوه تأثیر آن بر انسان ، فرد را قادر می سازد تا با اعمال و موضع گیری های خود فشار و استرس را کاهش دهد.

 اجزای مهارتهای ده گانه زندگی

 خودآگاهی

·          آگاهی از نقاط قوت

·          آگاهی از نقاط ضعف

·          تصویر خود واقع بینانه

·          آگاهی از حقوق و مسئولیت ها

·          توضیح ارزشها

·          انگیزش برای شناخت

 مهارتهای ارتباطی

·          ارتباط کلامی و غیرکلامی موثر

·          ابراز وجود

·          مذاکره

·          امتناع

·          غلبه بر خجالت

·          گوش دادن

 همدلی

·          علاقه داشتن به دیگران

·          تحمل افراد مختلف

·          رفتار بین فردی همراه با پرخاشگری کمتر

·          دوست داشتنی تر شدن (دوستیابی)

·          احترام قائل شدن برای دیگران

 مهارتهای بین فردی

·          همکاری و مشارکت

·          اعتماد به گروه

·          تشخیص مرزهای بین فردی مناسب

·          دوستیابی

·          شروع و خاتمه ارتباطات

 مهارتهای حل مسأله

·          تشخیص مشکلات علل و ارزیابی دقیق

·          درخواست کمک

·          مصالحه (برای حل تعارض)

·          آشنایی با مراکزی برای حل مشکلات

·          تشخیص راه حل های مشترک برای جامعه

 مهارتهای تفکر خلاق

·          تفکر مثبت

·          یادگیری فعال ( جستجوی اطلاعات جدید )

·          ابراز خود

·          تشخیص حق انتخاب های دیگر ( برای تصمیم گیری )

·          تشخیص راه حل های جدید برای مشکلات

 مهارتهای مقابله با هیجانات

·          شناخت هیجان های خود و دیگران

·          ارتباط هیجان ها با احساسات ، تفکر و رفتار

·          مقابله با ناکامی ، خشم ، بی حوصلگی ، ترس و اضطراب

·          مقابله با هیجان های شدید دیگران

 مهارتهای تصمیم گیری

·          تصمیم گیری فعالانه بر مبنای آگاهی از حقایق کارهایی که می توان انجام داد که انتخاب را تحت تأثیر قرار دهد.

·          تصمیم گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت ها

·          تعیین اهداف واقع بینانه

·          برنامه ریزی و پذیرش مسئولیت اعمال خود

·          آمادگی برای تغییر دادن تصمیم ها برای انطباق با موقعیت های جدید

 مهارتهای تفکر انتقادی

·          ادراک تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر ارزشها ، نگرشها و رفتار

·          آگاهی از نابرابری ، پیشداوری ها و بی عدالتی ها

·          واقف شدن به این مسئله که دیگران همیشه درست نمی گویند

·          آگاهی از نقش یک شهروند مسئول

 مهارتهای مقابله با استرس

·          مقابله با موقعیتهایی که قابل تغییر نیستند

·          استراتژی های مقابله ای برای موقعیت های دشوار ( فقدان ، طرد ، انتقاد)

·          مقابله با مشکلات بدون توسل به سوء مصرف مواد

·          آرام ماندن در شرایط فشار

·          تنظیم وقت

 ****

4ماده‌ی غذایی برای آقایان

 ماده‌ی غذایی برای آقایان


آقایان عزیز برای حفظ سلامتیتان به مواد غذایی‌ای که مصرف می‌کنید اهمیت بدهید.

بروکلی

در این مطلب قصد داریم مواد غذایی را معرفی کنیم که باعث کاهش فشار خون بالا می‌شود و یا این که با سرطان پروستات مقابله می‌کند و برای سلامت شما بسیار مفید است. با ما همراه باشید.

 

1- بفرمایید بروکلی

بر اساس گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی، سرطان مثانه پنجمین سرطان رایج در بین مردان است (و دومین سرطان رایج خانم‌ها).

محققان ثابت کرده‌اند که بروکلی و دیگر سبزیجات هم خانواده‌ی آن مثل کلم برگ، کلم بروکسل و غیره احتمال ابتلا به انواع سرطان‌ها و به ویژه سرطان مثانه را کاهش می‌دهند. این سبزیجات سرشار از سولفورفان و سایر ایزوتیوسیانات است. می‌دانید که در موقع کباب کردن گوشت قرمز و سرخ کردن سیب زمینی برخی از مواد سرطان‌زا آزاد می‌شود. ترکیبات موجود در کلم‌ها نه تنها باعث از بین بردن مواد سرطان‌زا می‌شوند بلکه آسیب‌های وارده به سلول‌ها را (که به رشد تومورها منجر می‌شوند) ترمیم می‌کنند.

علاوه بر این ترکیبات موجود در این سبزیجات سرعت رشد سلول‌های سرطان زا را کاهش می‌دهند.

 

سویا

2- از فراورده‌های سویا غافل نشوید

معمولاً اکثر آقایان بالای 50 سال با مشکل هیپرتروفیِ پروستات مواجه می‌شوند.

علائم هیپرتروفی پروستات عبارتند از: نیاز مدام به ادرار کردن، جهش متناوب ادرار، قطرات همراه با تأخیر و تمایل به ادرار در تمام طول شب.

سویا یکی از منابع سرشار از ایزوفلاون است که در پیشگیری از این مشکلات موثر عمل می‌کند.

از مواد غذایی تهیه شده با سویا مثل توفو، شیر و ماست سویا غافل نشوید. مصرف چند وعده از مشتقات سویا در هفته برای سلامتی شما بسیار مفید است.

 

سیب زمینی

3- سیب‌زمینی پخته

بنا به گزارش American Heart Association، مردها بیشتر از زنان در معرض فشار خون بالا قرار دارند. خوشبختانه یکی از ساده‌ترین روش‌های ممکن برای پیشگیری از فشار خون بالا این است که در عادت‌های غذایی‌تان تغییراتی ایجاد کرده و به تغذیه‌ی سالم روی بیاورید.

اگر خانم هستید و شوهرتان فشار خون بالا دارد حتماً مراقب تغذیه‌ی او باشید. بدون شک قبل از این نیز بارها شنیده‌اید که مصرف کم نمک باعث کاهش فشار خون بالا می‌شود، از طرف دیگر باید مصرف پتاسیمتان را افزایش دهید.

توصیه می‌کنیم مواد غذایی سرشار از پتاسیم مثل پاستا، موز و انگور میل کنید. توجه داشته باشید سیب زمینی پخته سرشار از پتاسیم است. باید بدانید که هر عدد سیب زمینی بیش از 1000 میلی گرم پتاسیم دارد. خامه و کره‌های پرچرب را فراموش کنید.

گوجه فرنگی

4- گوجه فرنگی

متأسفانه در جوامع امروزی به نظر می‌رسد آمار مردانی که به سرطان پروستات مبتلا می‌شوند رو به افزایش است.

سرطان پروستات شایع‌ترین سرطان بین مردها محسوب می‌شود. نگران نباشید. با ایجاد تغییرات غذایی و روی آوردن به تغذیه‌ی سالم خطر ابتلا به این بیماری را به طور چشمگیری کاهش می‌دهید.

نتایج یک پژوهش انگلیسی که روی 50000 مرد انجام گرفته است نشان می‌دهد افرادی که حداقل دو بار در هفته سس گوجه فرنگی می‌خورند احتمال ابتلا به سرطان پروستات را 23 درصد کاهش می‌دهد. گوجه فرنگی حاوی آنتی اکسیدانی به نام لیکوپن است (رنگ قرمز گوجه فرنگی به دلیل وجود همین آنتی اکسیدان است) که از ابتلا به سرطان پروستات پیشگیری می‌کند یا اینکه جلوی رشد آن را می‌گیرد.

می‌دانید که در موقع کباب کردن گوشت قرمز و سرخ کردن سیب زمینی برخی

از مواد سرطان‌زا آزاد می‌شود. ترکیبات موجود در کلم‌ها نه تنها باعث از بین بردن

مواد سرطان‌زا می‌شوند بلکه آسیب‌های وارده به سلول‌ها را (که به رشد

تومورها منجر می‌شوند) ترمیم می‌کنند

لیکوپن که از خانواده‌ی کاروتنوئید است از DNA محافظت کرده و اجازه نمی‌دهد رادیکال‌های آزاد به سلول‌ها آسیب برساند. آسیب‌های وارده به DNA باعث سرطانی شدن سلول‌های سالم می‌شود. محققان معتقدند که لیکوپن، آسیب‌های وارده به DNA را به میزان 28 درصد کاهش می‌دهد. توصیه می‌کنیم هر هفته نصف فنجان معادل 125 میلی گرم گوجه فرنگی پخته میل کنید.

چرا از مرگ می ترسید ؟

چرا از مرگ می ترسید ؟ (فریدون مشیری )

چرا از مرگ می ترسید ؟

چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید ؟

مپندارید بوم ناامیدی باز
به بام خاطر من میکند پرواز

مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است

مگر می، این چراغ بزم جان مستی نمی آرد
مگر این می پرستی ها و مستی ها

برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست ؟
مگر افیون افسونکار............

نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد
مگر دنبال آرامش نمی گردید

چرا از مرگ می ترسید ؟

کجا آرامشی از مرگ خوشتر کس تواند دید
می و افیون فریبی تیز بال وتند پروازند

اگر درمان اندوهند
خماری جانگزا دارند

نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید
خوش آن مستی که هوشیاری نمیبیند

چرا از مرگ می ترسید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟

بهشت جاودان آنجاست
گر آن خواب ابد در بستر گلوی مرگ مهربان آنجاست

سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی است
همه ذرات هستی محو در رویای بیرنگ فراموشی است

نه فریادی، نه آهنگی، نه آوایی
نه دیروزی، نه امروزی، نه فردایی

جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام

خوش آن خوابی که بیداری نمیبیند !
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

در این دنیا که هر جا هر که را زر در ترازو زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صد رنگ بسپارید

که کام از یکدگر گیرند و خون یکدگر ریزند
درین غوغا فرو مانند و غوغا ها بر انگیزند

سر از بالین اندوه گران خویش بردارید !
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟

داستان کوتاه :ببخشید آقا....

ببخشید آقا....

 

 

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت:


ببخشید آقا! من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟


مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان

 

از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ

 

 گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد: مرتیکه عوضی، مگه

 

خودت ناموس نداری ... گه میخوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمیکشی؟ ...


جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحشهای مرد عصبی شود و عکسالعملی

 

نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد: خیلی عذر میخوام فکر نمیکردم این همه

 

عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من

 

 گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از

 

خیرش گذشتم.مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را

 

قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...

خرید میمون ؟؟؟؟

خرید میمون ؟؟؟؟

 

روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر

میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد.


روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع


به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت 20 دلار از آنها خرید


ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند…


به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها 40 دلار خواهد پرداخت.


با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی


باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی


سراغ کشتزارهای‌شان رفتند.

این بار پیشنهاد به 45 دلار رسید و در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد

که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد


این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون 100 دلار خواهد داد


ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از


طرف او میمون‌ها را بخرد.

در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «این همه میمون در قفس را

ببینید! من آنها را هر یک 80 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از


بازگشت مرد آنها را به 100 دلار به او بفروشید.»


روستایی‌ها که احتمالا مثل من و شما وسوسه شده بودند پول‌های‌شان را روی

هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند...

البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها

روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون...!!!

 

زود قضاوت نکن تا آخر برو

زود قضاوت نکن تا آخر برو

 

مرد مسنی به همراه پسر ۲۵ ساله‏اش در قطار نشسته بود.


در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.


به محض شروع حرکت قطار پسر ۲۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و

 هیجان شد.دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با

لذت لمس می کرد فریاد زد : “ پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند ” مرد مسن با

لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.


کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از

 حرکات پسر جوان که مانند یک بچه ۵ ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند.


ناگهان پسر دوباره فریاد زد: ” پدر نگاه کن دریاچه ، حیوانات و ابرها با قطار

 حرکت می کنند.”زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند.


باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید.


او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد:” پدر نگاه کن

 باران می بارد،‌ آب روی من چکید.زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن

 پرسیدند : “‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!”


مرد مسن گفت: ” ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم.


امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند!!!


نتیجه اخلاقی "ما نباید بدون دانستن تمام حقایق نتیجه‏ گیری کنیم"

 

داستان: زنی هنگام بیرون آمدن از خانه؟؟

 

زنی هنگام بیرون آمدن از خانه؟؟

 

زنی هنگام بیرون آمدن از خانه، سه پیرمرد با ریش های بلند سفید را دید که

جلوی در نشسته اند. زن گفت: هر چه فکر می کنم شما را نمی شناسم؛ اما باید

گرسنه باشید. لطفا" بیاید تو و چیزی بخورید.آنها پرسیدند: آیا همسرت در خانه

است؟زن گفت: نه .آنها گفتند: پس ما نمی توانیم بیاییم.غروب، وقتی مرد به خانه

آمد، زنش برای او تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده است مرد گفت: برو به آنها

بگو من خانه هستم و دعوتشان کن.زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت

کرد.اما آنها گفتند: ما نمی توانیم باهمدیگر وارد خانه بشویم.زن پرسید:

چرا؟یکی از پیرمردها در حالی که به دوست دیگرش اشاره می کرد، گفت: اسم

این ثروت است و سپس به پیرمرد دیگر رو کرد و گفت: این یکی موفقیت و اسم

من هم عشق. برو به همسرت بگو که فقط یکی از ما را برای حضور در خانه

انتخاب کند.زن رفت و آنچه اتفاق افتاده بود را تعریف کرد. شوهر خوشحال شد.

گفت: چه خوب! این یه موقعیت عالیست. ثروت را دعوت می کنیم. بگذار بیاید و

خانه را لبریز کند!زن که با انتخاب شوهرش مخالف بود، گفت: عزیزم! چرا

موفقیت را دعوت نکنیم؟دختر خانواده که از آن سوی خانه به حرفهای آنها گوش

می داد، نزدیک آمد و پیشنهاد داد: بهتر نیست عشق را دعوت کنیم تا خانه را از

وجود خود پر کند؟شوهر به همسرش گفت: بگذار به حرف دخترمان گوش کنیم

پس برو بیرون و عشق را دعوت کن.زن بیرون رفت و به پیرمردها گفت: آن

که نامش عشق است ، بیاید و مهمان ما شود. در حالی که عشق قدم زنان به

سوی خانه می رفت، دو پیرمرد دیگر هم دنبال او راه افتادند. زن با تعجب به

ثروت و موفقیت گفت: من فقط عشق را دعوت کردم، شما چرا می آیید؟این بار

پیرمردها با هم پاسخ دادند: اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت کرده بودید، دو

تای دیگر بیرون می ماندند، اما شما عشق را دعوت کردید، هر کجا او برود، ما

هم با او می رویم.

 

حكايت عارف پيروپادشاه

حكايت عارف پيروپادشاه

 

روزي عارف پيري با مريدانش از کنار قصر پادشاه گذر مي کرد. شاه که در ايوان

 کاخش مشغول به تماشا بود، او را ديد و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد

 پير را به قصر آورند.عارف به حضور شاه شرفياب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست

که نکته اي آموزنده به شاهزاده جوان بياموزد مگر در آينده او تاثير گذار شود. استاد

دستش را به داخل کيسه فرو برد و سه عروسک از آن بيرون آورد و به شاهزاده عرضه

 نمود و گفت: “بيا اينان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپري کن.”


شاهزاده با تمسخر گفت: ” من که دختر نيستم با عروسک بازي کنم! ”

عارف اولين عروسک را برداشته و تکه نخي را از يکي از گوشهاي آن

 عبور داد که بلافاصله از گوش

 ديگر خارج شد.سپس دومين عروسک را برداشته و اينبار تکه نخ از گوش عروسک

 داخل و از دهانش خارج شد. او سومين عروسک را امتحان نمود.


تکه نخ در حالي که در گوش عروسک پيش ميرفت، از هيچيک از دو عضو يادشده

 خارج نشد. استاد بلافاصله گفت : ” جناب شاهزاده، اينان همگي دوستانت هستند،

 اولي که اصلا به حرفهايت توجهي نداشته، دومي هرسخني را که از تو شنيده، همه جا

 بازگو خواهد کرد و سومي دوستي است که همواره بر آنچه شنيده لب فرو بسته ”

 شاهزاده فرياد شادي سر داده و گفت: ” پس بهترين دوستم همين نوع سومي

 است و منهم او را مشاور امورات کشورداري خواهم نمود. “


عارف پاسخ داد : ” نه ” و بلافاصله عروسک چهارم را از کيسه خارج نمود و آنرا به

شاهزاده داد و گفت: ” اين دوستي است که بايد بدنبالش بگردي ” شاهزاده تکه نخ

 را بر گرفت و امتحان نمود. با تعجب ديد که نخ همانند عروسک اول از گوش ديگر اين

 عروسک نيز خارج شد، گفت : ” استاد اينکه نشد ! “


عارف پير پاسخ داد: ” حال مجددا امتحان کن ” براي بار دوم تکه نخ از

 دهان عروسک خارج شد.


شاهزاده براي بار سوم نيز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقيماند استاد رو به

 شاهزاده کرد و گفت: ” شخصي شايسته دوستي و مشورت توست که بداند کي حرف

بزند، چه موقع به حرفهايت توجهي نکند و کي ساکت بماند.

 

تو نیز رشد خواهی کرد،بامبوی من!

روزی تصمیم گرفتم كه دیگر همه چیز را رها كنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را!
به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت كنم. به خدا گفتم: آیا می‏ توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟
و جواب ‏او مرا شگفت زده كرد.
او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟
پاسخ دادم : بلی.
فرمود: ‏هنگامی كه درخت بامبو و سرخس راآفریدم، به خوبی ازآنها مراقبت نمودم. به آنها نور ‏و غذای كافی دادم. دیر زمانی نپایید كه سرخس سر از خاك برآورد و تمام زمین را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نكردم. در دومین سال سرخسها بیشتر ‏رشد كردند و زیبایی خیره كننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. ‏من بامبوها را رها نكردم. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نكردند. اما من ‏باز از آنها قطع امید نكردم.

در سال پنجم جوانه كوچكی از بامبو نمایان شد. در ‏مقایسه با سرخس كوچك و كوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت ‏رسید. 5 سال طول كشیده بود تا ریشه ‏های بامبو به اندازه كافی قوی شوند.. ریشه هایی ‏كه بامبو را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می ‏كرد.

خداوند در ادامه فرمود: آیا می‏ دانی در تمامی این سالها كه تو درگیر مبارزه با ‏سختیها و مشكلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحكم می ‏ساختی. من در تمامی این مدت ‏تو را رها نكردم همانگونه كه بامبوها را رها نكردم.

‏هرگز خودت را با دیگران ‏مقایسه نكن. بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل كمك می كنن. ‏زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می ‏ كنی و قد می كشی!
‏از او پرسیدم : من ‏چقدر قد می‏ كشم.
‏در پاسخ از من پرسید: بامبو چقدر رشد می كند؟
جواب دادم: هر ‏چقدر كه بتواند.
‏گفت: تو نیز باید رشد كنی و قد بكشی، هر اندازه كه ‏بتوانی.


چرا کشتی های نفت کش را غول پیکر می سازند؟

چرا کشتی های نفت کش را غول پیکر می سازند؟

میدونم بعضی ها شاید بگن ای بابا این ارشمیدس چقدر قسمت داره و شبیه یک سریال داره میشه!اما این قسمت میخواهیم با اصل ارشمیدس خدا حافظی کنیم.

تا به حال دقت کرده اید چرا کشتی های نفت کش و یا ناوهای جنگی را غول پیکر می سازند؟ ویا این که چرا زیر دریایی ها را حدالامکان حجیم نمی سازند؟

چرا ماهی های مرده به روی آب می آیند و ماهی های دیگر در آب شناور هستند؟

بگذارید مطلب را این گونه ادامه دهیم،به نظر شما چه رابطه ای میان حجم و جرم وجود دارد؟

همان طور که میدانیم جرم در دیدگاه کلاسیک (چون در دیدگاه کوانتومی در پاره ای از موارد جرم متغیر است) ثابت است اما حجم یک جسم قابل تغییر می باشد.

خوب دو برگه کاغذ بردارید،یکی از آنها را تا حدامکان مچاله کنید و به شکل یک کره در آورید و دیگر را همانند یک قیف تو خالی یا هر شکل دیگر.به نظر شما حجم کدام یک بیشتر است؟آیا جرم آنها تغییر پیدا کرده است؟کدام یک جمع تر یا چگال تر شده است؟آیا با کاهش حجم چگالی افزایش یافته است؟

خوب به بحث خودمان بازگردیم،قبلا بیان کرده بودیم اگر بخواهیم یک جسم را بر روی آب شناور کنیم بهتر است حجم آن را افزایش دهیم تا نیروی شناوری وارد بر آن بیشتر از وزن جسم شده و جشم روی آب شناور بماند.

از این رو برای ساخت یک نفت کش یا یک ناو هواپیما بر ابتدا لازم است وزن دقیق آنها را محاسبه سپس بر اساس مقدار چگالی فولاد (آلیاژ آهن) حجم سازه را تخمین زد.

از این رو از آنجا که وزن مربوطه بسیار بالا می باشد لذا لازم است تا حد امکان این وسایل با حجم زیاد ساخته شوند گرچه با استفاده از جداره های خلاء در فضاهای مناسب هم می توان اندکی چگالی نهایی را کاهش داد.

با توجه به آنچه بیان شد:

- نیروی شناوری با جرم سیال جابجا شده برابر است.

- نیروی ارشمیدس از رابطه (A=ρVg) بدست می آید که در این رابطهA نیروی شناوری یا ارشمیدس، ρ چگالی سیال، V حجم شاره جابجا شده و g شتاب گرانشی می باشد.

- با توجه به شکل زیر می توان گفت در چه صورتی جسم شناور،غوطه ور یا ته نشین خواهد شد.

حال سوال این است: به نظر شما در سیاره ای که شتاب گرانشی 5 برابر زمین است،نیروی شناوری یک جسم قرار گرفته در یک سیال مشخص چه تغییری می کند؟

مبحث ارشمیدس را با چگونگی فوت این دانشمند بزرگ به پایان می رسانم.

زندگی ارشمیدس با آرامش کامل می‌گذشت، همچون زندگی هر ریاضیدان دیگری که تأمین کامل داشته باشد و بتواند همه ممکنات هوش و نبوغ خود را به مرحله اجرا درآورد. زمانی که رومیان در سال ۲۱۲ قبل از میلاد شهر سیراکوز را به تصرف خود در آوردند، سردار رومی مارسلوس دستور داد که هیچ یک از سپاهیانش حق اذیت و آزار و توهین و ضرب و جرح این دانشمند و متفکر مشهور و بزرگ را ندارند، با این وجود ارشمیدس قربانی غلبه رومیان بر شهر سیراکوز شد. او بوسیله یک سرباز مست رومی در ۲۷۸ قبل از میلاد به قتل رسید و این در حالی بود که در میدان بازار شهر در حال اندیشیدن به یک مسئله ریاضی بود، می‌گویند آخرین کلمات او این بود: دایره‌های مرا خراب نکن.

ارزیابی


پسر كوچكي وارد مغازه اي شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روي جعبه رفت تا دستش به دكمه هاي تلفن برسد و شروع كرد به گرفتن شماره.

مغازه دار متوجه پسر بود و به مكالماتش گوش مي داد.

پسرك پرسيد: خانم، مي توانم خواهش كنم كوتاه كردن چمن هاي حياط خانه تان را به من بسپاريد؟

زن پاسخ داد: كسي هست كه اين كار را برايم انجام مي دهد!

پسرك گفت: خانم، من اين كار را با نصف قيمتي كه او انجام مي دهد انجام خواهم داد!

زن در جوابش گفت كه از كار اين فرد كاملا راضي است.

پسرك بيشتر اصرار كرد و پيشنهاد داد: خانم، من پياده رو و جدول جلوي خانه را هم برايتان جارو مي كنم. در اين صورت شما در يكشنبه زيباترين چمن را در كل شهر خواهيد داشت.

مجددا زن پاسخش منفي بود.

پسرك در حالي كه لبخندي بر لب داشت، گوشي را گذاشت.

مغازه دار كه به صحبت هاي او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اينكه روحيه خاص و خوبي داري دوست دارم كاري به تو بدهم.

پسر جواب داد: نه ممنون، من خودم کار دارم و فقط داشتم عملكردم را مي سنجيدم. من همان كسي هستم كه براي اين خانم كار مي كند!


آيا ما هم ميتوانيم چنين ارزيابي از كار خود داشته باشيم؟


پدر و مادر های زمان خود باشید

پدر و مادر های زمان خود باشید

پدر و مادر
پرورش اخلاقی كودكان امری پسندیده و بایسته است. قرآن كریم نیز بر پرورش اخلاقی به عنوان تكلیف و وظیفه فردی و اجتماعی تاكید می كند و از همگان می خواهد تا خود و دیگران را بر فضایل اخلاقی پرورش داده و از رذایل پاك سازند.
از این رو بر همگان است كه هم خود را بر خوی نیك و پسندیده بپرورانند و فضایل را در خود تحكیم و استواری بخشند و هم به حكم وظیفه عقلی و عقلایی و شرعی دیگران را به آن بخوانند و دعوت كنند. بر این اساس تزكیه نفس و خودسازی در كنار دیگرسازی و تربیت دیگران از مسئولیت شخصی و اجتماعی مومنان دانسته شده است. از آن جایی كه كودكان در سنی هستند كه بیش ترین آمادگی را برای پرورش درست اخلاقی دارا می باشند و نقش زدن بر لوح سپید جانشان همانند كندكاری بر سنگ ها از قابلیت ماندگاری برخوردار می باشد، بر آموزش و پرورش كودكان تاكید به سزایی شده است. بدون تردید تربیت اخلاقی کودکان مهم ترین بخش زندگی ماست. کودکان ما سازندگان تاریخ خواهند بود، آن ها پدران و مادران آینده اند که به سهم خود فرزندانشان را پرورش و نسل های پی در پی بعدی را جهت خواهند داد.

در زمانی که فروپاشی خانواده به عنوان نهاد اولیه و پایدار تربیت روز به روز مورد خطر قرار می‌گیرد و طبق پیش بینی های انجام شده از جانب سازمان بهداشت جهانی، احتمال داده می‌شود که در طلیعه هزاره سوم 50 درصد از فرزندان در خانواده‌ای " تک والدی " به سر برند و نرخ طلاق هفت برابر افزایش یابد و در زمانی که شیوع اختلالات و ناهنجاری های روانی و رفتاری از نظر همه گیرشناسی روز به روز فزونی می یابد، در چنین زمانی تنها کلید حل این بحران اخلاقی، بازگشت به اخلاق است. در این زمان فرهنگ بشریت سطحی و دانش او خطرناک شده است. به اعتقاد ویل دورانت: "علم، مبنای فوق طبیعی اخلاقیات ما را از ما گرفته است و گویا همه جهان در اصالت فردیتی در هم و بر هم که نشانه قطعه قطعه شدن نامنظم خوی و منش انسانی است، گم گشته است  ...   ما فقط قطعاتی از انسان هستیم نه بیش. تجزیه و تحلیل به سرعت جلو می رود اما ترکیب، لنگان و وامانده است. هر کس سهم خود را می شناسد اما از معنی آن در تمام بازی بی خبر است. سنتها، اخلاقیات، عادات و  ...   که به کندی تغییر می یافتند در روزگار ما مانند ابرها در بادها در تغییرند. ما به دانش خود که ما را به قدرت خود مست کرده است نابود می شویم و بدون حکمت نجات نخواهیم یافت ".
پدر و مادر های امروزی باشیدهدف نهایی تمام تلاش ها و اقدامات تربیتی در جهت پرورش انسان هایی با فضایل اخلاقی است، فضایل اخلاقی از قبیل راستی و درستی، مناعت طبع، عزت، عدالت خواهی، نظم و تربیت، وفاداری، آگاهی از حق خود، تجاوز نکردن به حقوق دیگران، عشق به آزادی و آزادگی، احترام به قانون، داشتن وجدان کاری  ...   که در متون احادیث و روایات اسلامی فراوان تاکید و تصریح شده است.
 
اگر اخلاق به معنای بهره مندی از عقل حساب گر و تدبیرگر در راستای مهار و كنترل دو قوه شهوانی و غضبی است تا میان آنان عدالت و اعتدال برقرار نماید و جنگ درونی میان الهامات غریزی (شهوانی و غضبی) از سویی و الهامات فطری (معنوی و آسمانی) از سوی دیگر را به صلح و سازش تبدیل نماید و این امكان را فراهم آورد تا هر یك بتوانند از قسط خود بهره مند شوند و به دیگر تجاوز نكنند و فجور نورزند و این گونه حق غرایز و خواسته های فطری داده و ادا شود، در كنار اخلاق اموری دیگری نیز می بایست به كودكان آموخت تا بتوانند در جامعه به عنوان یك شخصیت سالم از مواهب اجتماعی بهره مند شده و در راستای تعالی و تكامل خویش از آن سود برند. از جمله این امور كه می بایست در كنار اخلاق به كودكان و نوجوانان آموزش داده شود، هنجارهای اجتماعی و آداب اجتماعی در قالب جامعه پذیری است.هر كسی اگر بخواهد در جامعه ای زیست نماید می بایست به آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی آن جامعه آگاهی داشته و از آن در زندگی اجتماعی سود برد.
هنجارهای هر اجتماعی از دو دسته امور به عنوان هنجارهای رفتاری ( اخلاق اجتماعی در برابر اخلاق فردی) و آداب و هنرهای زندگی اجتماعی تشكیل می شود. هنچارها امور رفتاری هستند كه موازین و معیارهای عقلانی و عقلایی و شرعی آن را پسندیده و نیك دانسته اند و جامعه متوقع است كه شخص آن ها را در رفتارهای اجتماعی ملاحظه كند و محترم شمارد.

هر شخصی اگر بخواهد اعتدال در میان قوای متضاد درونی خویش ایجاد كند می بایست دارای اخلاق شود كه بر خاسته از اصول عقلانی است و این اصول عقلانی است كه توازن قوای درونی را ایجاد می كنند و به هر یك به اندازه نیاز می رسد و رضایت همگانی قوای را جلب می كند

در كنار این ها اموری دیگر هستند كه آدمی برای تحكیم روابط اجتماعی و نفوذ در جامعه بدان نیاز دارد. این امور را می توان رفتارهای ظریف تر و دارای نكاتی لطیف و حساس بر شمرد. به سادگی دیده نمی شود و به سختی شناسایی و یا شناسانده می شود ولی هر كسی كه به آن ها پای بند باشد به سادگی در دل ها نفوذ می كند. اگر بیگانه ای وارد جامعه ای شود نخستین چیزی كه به چشم می آید هنجارهای اجتماعی آنان است كه البته ارتباط تنگاتنگی نیز با اصول اخلاقی پذیرفته شده و نگرش های آن مردمان دارد ولی چنین شخصی تا مدت ها نمی تواند از آداب اجتماعی ایشان آگاهی یابد و لطائف رفتاری آنان را درك كند هر چند كه با تحسین و تمجیدها و تشویق های گاه و بی گاه به برخی از آن ها علم می یابد ولی نمی تواند آن را درك و تحلیل كند و به سادگی با آن ها ارتباط بر قرار كند. 
آداب از جمله لطایف و پیچیدگی های هر جامعه به شمار می آید و از آن جایی كه به سختی قابل رویت است و همانند اشارات و كنایات در حوزه زبانی عمل می كند، كم تر از سوی بیگانه ای درك و گزارش می شود. از ویژگی های آداب، ناپایداری و دگرگونی آن است؛ زیرا آداب بر خلاف اخلاق و حتی هنجارهای اجتماعی، از پایداری برخوردار نمی باشند و با توجه به تغییرشرایط و تغییرات زمانه تغییر و دگرگون می شود. بسیاری از آداب متاثر از تغییرات تمدنی به سرعت می آید و می روند و جای خود را به آداب جدید می دهند. با این همه توجه به آن ها همواره از نظر گروه های اجتماعی ناظر مد نظر است و معیاری برای جامعه پذیری شخصیت های اجتماعی معرفی می شود.از وظایف مربیان و اولیای امور آن است كه همواره كودكان را با توجه به شرایط و مقتضیات زمانه آموزش و پرورش دهند و در این حوزه بر خلاف حوزه اخلاق و هنجارهای رفتاری نمی بایست بر تداوم و بقای ادبی تاكید شود. از این روست كه در كلام امیر مومنان علی (ع) آمده است : لاتودبوا اولادكم باخلاقكم لانهم خلقوا لزمان غیر زمانكم ؛ فرزندانتان را بر اساس آداب اجتماعی خودتان تادیب نكنید و پرورش ندهید زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.
پدر و مادر های امروزی باشیددر این عبارت سخن از تغییر زمانه است كه مقتضی تغییر در آموزش آداب اجتماعی است. البته مراد از اخلاق در عبارت همان آداب اجتماعی است ؛ زیرا لازم است كه شخص بر اساس اصول اخلاقی تربیت شود و فرزندان نیازمند آموزش های مداوم اخلاقی و حتی هنجاری هستند كه هم خود را به صورت شخصیت سالم در آورند و هم از نظر اجتماع دارای شخصیت سالم اجتماعی شناخته و جذب شوند. از این روست كه دست یابی به شخصیت سالم نیازمند آموزش و پرورش بر اساس اصول اخلاقی و هنجاری است. به سخن دیگر هر شخصی اگر بخواهد اعتدال در میان قوای متضاد درونی خویش ایجاد كند می بایست دارای اخلاق شود كه بر خاسته از اصول عقلانی است و این اصول عقلانی است كه توازن قوای درونی را ایجاد می كنند و به هر یك به اندازه نیاز می رسد و رضایت همگانی قوای را جلب می كند ، چنان نیازمند شناخت هنجارهای رفتاری است تا خود را در جامعه به عنوان یك شخصیت متعادل معرفی و نشان دهد. این امور موجب می شود تا شخص از نظر درونی و بیرونی معتدل شود و از منش و كنش خوبی برخوردار گردد. اما این به تنهایی كافی نیست ؛ زیرا شرایط جهان و جامعه همواره نو شونده است و در هر زمانی شرایط و مقتضیات اموری را بر فرد و جامعه تحمیل می كند. در این جاست كه نیازمند تادیب به آداب اجتماعی می شود. از آن جایی كه شرایط همواره در حال تغییر است پدران در شرایطی به سر می بردند و می برند كه با شرایط كودكان تفاوت های حتی ماهوی می یابد از آن روست كه می بایست در حوزه آداب توجه به شرایط نو شونده شود و به جای آموزش آداب خود آداب عصر كودكان و یا حتی فراتر مورد توجه قرارگیرد. از این روست كه می گویند اخلاق را به او بیاموزید ولی آداب خودتان را به او نیاموزید بلكه آداب عصر وی را به او بیاموزید و به كلاس های خاص عصر خودشان بفرستید تا در جامعه بتوانند نفوذ كنند. از این روست كه گفته شده كودكان را به آدابی كه خود بدان خوی گرفته اید پرورش ندهید.
 
این مفهوم از آداب همان چیزی است كه ما اكنون به عنوان ادب هر فن و هنری از آن یاد می كنیم ولی می تواند مفهوم دیگری نیز از ادب بیان كرد كه تنها اختصاص به فن و هنری نداشته باشد بلكه در هر كاری ادبی است كه می بایست رعایت شود. این مطلب را نیز در این نوشتار آوره شده است كه در زمانی خوردن با دست بوده است كه می بایست آن را رعایت كرد و در زمانی دیگر شیوه خوردن با قاشق و چنگال است كه آن نیز خود آدابی دارد. از این رو نمی توان گفت كه كودك را می بایست بر اساس یك شیوه و آداب تربیت كرد بلكه با توجه به تغییر شرایط و مقتضیات می بایست به آداب همان كار توجه كرد و آموزش داد. به هر حال می بایست در آموزش كودكان به آن چه در عصر و زمانه آنان مهم است توجه شود تا كودكان به آسانی و راحتی در جامعه وارد شوند و جامعه نیز آنان را بپذیرد و در اموری اجتماعی لنگ نمانند.
 

باید ونبایدهای سه گانه در زندگی


 سه چیز در زندگی پایدار نیستند

رویاها

موفقیت ها

شانس

«»«»«»«»«»«»«»«»

سه چیز در زندگی که وقتی از کف رفتند باز نمی گردند

زمان

گفتار

موقعیت

«»«»«»«»«»«»«»«»

سه چیز ما را نابود می کنند

تکبر

زیاده طلبی

عصبانیت

«»«»«»«»«»«»«»«»

سه چیز بسیار ارزشمند در زندگی

عشق

اعتماد به نفس

دوستان

«»«»«»«»«»«»«»«»«»

خوشبختی زندگی ما بر سه اصل است

تجربه از دیروز

استفاده از امروز

امید به فردا

«»«»«»«»«»«»«»«»«»

تباهی زندگی ما نیز بر سه اصل است


حسرت دیروز


اتلاف امروز


ترس از فردا

«»«»«»«»«»«»«»«»«»

همیشه دلیل شادی کسی باش ، نه شریک شادی او
وهمیشه شریک غم کسی باش ، نه دلیل غم او

همیشه بگو: من‌ از همه‌ پولدارترم‌!

همیشه بگو: من‌ از همه‌ پولدارترم‌!

"

تجربه‌ نشان‌ داده‌ که‌ خیلی‌ها معتقدند وقتی‌ صحبت‌ پول‌ و خوشبختی‌ است‌ هیچ‌ یک‌ از این‌ تفکرات‌مثبت‌، کارهای‌ شبانه‌ روزی‌ و نگرش‌های‌ صحیح‌ برای‌ بالا بردن‌ توان‌ پرداخت‌ قسطهای‌ آخر ماه‌کوچکترین‌ کمکی‌ نمی‌کند. حقیقت‌ این‌ است‌ که‌ اندیشه‌های‌ هشیار و ناهشیار ما همیشه‌ با میزان‌ درآمدما در حال‌ عمل‌ هستند. سعادت‌ و یا عدم‌ سعادت‌ ما، نتیجه‌ تفکر ماست‌. ذهن‌ انسان‌ و چگونگی‌باورهای‌ او تعیین‌ کننده‌ کیفیت‌ زندگی‌ اوست‌ و ذهن‌ ما بسته‌ به‌ شیوه‌ای‌ که‌ برای‌ تربیتش‌ اتخاذ می‌کنیم‌ مارا ثروتمند یا فقیر نگه‌ می‌دارد.

فقر نتیجه‌ تفکر فقیرانه‌ است‌ اگر ثروت‌ می‌خواهید نوع‌ تفکر خود را عوض‌ کنید. تصور کنید یکی‌ ازدوستانتان‌ همیشه‌ مقروض‌ است‌ و معتقد است‌ که‌ تا ابد برای‌ پرداخت‌ بدهی‌های‌ خود در تنگنا خواهدبود. او احتمالا فقط داوطلب‌ انجام‌ کارهایی‌ است‌ که‌ حقوق‌ و مزایای‌ بسیار کمی‌ دارند زیرا او این‌ جایگاه‌را برای‌ خودش‌ پذیرفته‌ است‌. به‌ احتمال‌ زیاد او فقط با کسانی‌ می‌تواند ارتباط نزدیک‌ داشته‌ باشد که‌ هم‌طبقه‌ خودش‌ باشند زیرا تنها در مصاحبت‌ با این‌ نوع‌ آدم‌ها احساس‌ راحتی‌ می‌کند. او به‌ خودش‌ تلقین‌کرده‌ است‌ که‌ زندگی‌ دشوار و طاقت‌ فرساست‌ و با دوستانی‌ که‌ انتخاب‌ کرده‌ دیگر کوچکترین‌ انگیزه‌ای‌برای‌ تغییر این‌ عقیده‌ ندارد. در زندگی‌ چیزی‌ را به‌ دست‌ می‌آوریم‌ که‌ انتظارش‌ را داریم‌ و بنابراین‌ فردی‌که‌ انتظار تنگدستی‌ دارد همان‌ نصیبش‌ می‌شود زیرا در مغز خود برنامه‌ای‌ دارد که‌ به‌ او می‌گوید: «هی‌، توهیچ‌ وقت‌ پولدار نمی‌شوی‌».

احتمالا خود او به‌ این‌ نکته‌ پی‌ برده‌ است‌ که‌ هر وقت‌ پول‌ غیرمنتظره‌ای‌ به‌دستش‌ می‌رسد بلافاصله‌ بیرون‌ می‌رود و خرجش‌ می‌کند چون‌ فکر می‌کند که‌ حالت‌ عجیبی‌ دارد و بهتراست‌ به‌ وضعیت‌ عادی‌ یعنی‌ بی‌پولی‌ برگردد. او ممکن‌ است‌ با خودش‌ فکر کند: من‌ هیچوقت‌ پولدارنخواهم‌ شد زیرا تحصیلات‌ خوبی‌ نداشته‌ام‌. اگر تحصیلات‌ عالی‌ شرط ثروتمند شدن‌ است‌ باید تمام‌اساتید دانشگاه‌ میلیونر باشند.

و اما بسیاری‌ از تحصیلکرده‌ها هم‌ هستند که‌ همیشه‌ جیبشان‌ خالی‌ است‌ و بالعکس‌ مردم‌ کم‌ سوادی‌که‌ ثروتهای‌ افسانه‌ای‌ داشته‌اند. شاید او فکر کند که‌ برای‌ ثروتمند شدن‌ شغل‌ مناسبی‌ انتخاب‌ نکرده‌است‌ خوب‌ خیلی‌ها برای‌ شروع‌ یک‌ شغل‌ مکمل‌ هم‌ پیدا می‌کنند و یا کار خود را عوض‌ می‌کنند. ممکن‌است‌ دوست‌ شما فکر کند که‌ زمان‌ کلید حل‌ این‌ شکل‌ باشد. او فکر می‌کند که‌ وقت‌ کافی‌ برای‌ ثروتمندشدن‌ ندارد در این‌ صورت‌ باید گفت‌ که‌ همه‌ ما همین‌ زمان‌ را در اختیار داریم‌ بیست‌ و چهار ساعت‌ درشبانه‌ روز! نه‌ بیشتر و نه‌ کمتر. اما واقعا باید چکار کنیم‌؟

در قدم‌ اول‌ باید بدانید که‌:

۱) برای‌ کسب‌ ثروت‌ نیاز به‌ تصمیم‌گیری‌ وجود دارد باید خود را متعهد به‌ انجام‌ تلاشهای‌ لازم‌ دراین‌ زمینه‌ کنید. گرچه‌ تلاش‌ از اهمیت‌ فوق‌ العاده‌ای‌ برخوردار است‌ اما این‌ تلاش‌ باید با دیدگاه‌ مناسب‌و صحیح‌ همراه‌ باشد.

۲) اول‌ پس‌ انداز کنید، بعد خرج‌ کنید. فقرا برعکس‌ عمل‌ می‌کنند آنها اول‌ خرج‌ می‌کنند و بعد نقشه‌پس‌ اندازه‌های‌ آینده‌ را می‌کشند. برای‌ رسیدن‌ به‌ ثروت‌ باید برنامه‌ای‌ داشت‌ و آن‌ را اجرا کرد.

۳) به‌ بررسی‌ زندگی‌ افراد ثروتمند بپردازید. مدتی‌ از وقت‌ خود را با ثروتمندان‌ بگذرانید و ببینید که‌چه‌ فرقهایی‌ با شما دارند و نکات‌ جالب‌ و مثبت‌ آنها را جذب‌ کنید و واقع‌ بین‌ باشید.

۴) از دیگران‌ کمک‌ بخواهید. وقتی‌ مردم‌ ببینند که‌ شما برای‌ کمک‌ به‌ خود مصمم‌ هستید آنها نیزبرای‌ کمک‌ به‌ شما بسیار مستعد می‌شوند. باید بدانیم‌ که‌ چگونه‌ از دیگران‌ کمک‌ بگیریم‌.

۵) مرتبا برای‌ خود خاطرنشان‌ کنید که‌ شایسته‌ ثروت‌ و قدرت‌ هستید.

۶) گاهی‌ اوقات‌ برای‌ خود پول‌ خرج‌ کنید. بخشی‌ از روند رسیدن‌ به‌ استقلال‌ مالی‌ فهمیدن‌ این‌ نکته‌است‌ که‌ شما استطاعت‌ پول‌ خرج‌ کردن‌ برای‌ خودتان‌ را دارید و از پولی‌ که‌ دارید لذت‌ می‌برید و این‌انگیزه‌ای‌ بیشتر برای‌ پولسازی‌ خواهد بود.

۷) نقشه‌ بریزید و هدفهای‌ خود را مشخص‌ کنید.

۸) به‌ سه‌ دلیل‌ زیر همیشه‌ مقداری‌ پول‌ همراه‌ خود داشته‌ باشید:
الف‌) احساس‌ ثروت‌ بیشتر می‌کنید.
ب‌) به‌ پول‌ داشتن‌ عادت‌ می‌کنید.
ج‌) اعتماد به‌ نفس‌ بیشتر پیدا می‌کنید. همچنین‌ به‌ این‌ ترتیب‌ ترس‌ خرج‌ کردن‌ پول‌ را از دست‌می‌دهید.
بعضی‌ها می‌گویند: من‌ نمی‌توانم‌ پول‌ با خودم‌ حمل‌ کنم‌ زیرا بلافاصله‌ خرجش‌ می‌کنم‌. خوب‌ اگروقتی‌ پول‌ در جیب‌ شماست‌ و به‌ خود اطمینان‌ ندارید چطور می‌توانید انتظار ثروتمند شدن‌ را داشته‌باشید؟

۹) به‌ هر مبارزه‌ای‌ با شور و شوق‌ و تعهد یورش‌ ببرید. ثروتمندان‌ می‌دانند که‌ پولسازی‌ واقعی‌ تنها وقتی‌ شروع‌ می‌شود که‌ کار کردن‌ به‌ خاطر پول‌ کنارگذاشته‌ شود.

۱۰) فقر یک‌ بیماری‌ روانی‌ است‌ که‌ مانند بسیاری‌ از بیماری‌های‌ دیگر برای‌ کسانی‌ که‌ معتقد به‌درمان‌ پذیری‌ آن‌ هستند قابل‌ علاج‌ است‌ و مانند هر بیماری‌ دیگر برای‌ درمان‌ آن‌ نیاز به‌ تلاش‌، ابتکار وشهامت‌ وجود دارد.

خیلی‌ جالب‌ است‌ اگر بدانید که‌ تقریبا تمام‌ آدم‌های‌ شاد و ثروتمند زمانی‌ در زندگی‌ خود این‌ بیماری‌را شکست‌ داده‌اند، پس‌ شما هم‌ می‌توانید.


هوش فرهنگی نیازی همگانی

هوش فرهنگی نیازی همگانی

در میان مهارتهای مورد نیاز قرن ۲۱ ، توانایی تطبیق مستمر با افرادی از فرهنگهای مختلف و توانایی اداره ارتباطات بین فرهنگی حائز اهمیت است. محیط کار جهانی، نیاز به افرادی دارد که به فرهنگهای مختلف آشنا باشند و بتوانند با افراد سایر فرهنگها ارتباط مناسب برقرار کنند. برای این منظور، افراد نیاز به هوش فرهنگی دارند. توانایی فرد برای تطبیق با ارزشها، سنتها و آداب و رسوم متفاوت از آنچه به آنها عادت کرده است و کار کردن در یک محیط متفاوت فرهنگی، معرف هوش فرهنگی است. هوش فرهنگی، منبع بالقوه ای برای ایجاد مزیت رقابتی است.

● مقدمه

محیط های کاری در سرتاسر جهان بسیار متنوع شده اند و این امر به خصوص درباره کشورهای توسعه یافته بیشتر صدق می کند. در کنار تغییرات علوم و فناوری و انتقال دانش، فرایندهای طراحی، تولید و توزیع در قرن حاضر نهایت تنوع را پیدا کرده اند.مثلاً طراحی محصول ممکن است در آلمان، تامین مالی از ژاپن، هدایت برنامه ها توسط ایالات متحده، کارهای دفتری در بلغارستان، کار تولیدی در چین و توزیع ممکن است در سرتاسر جهان صورت بگیرد. در نتیجه مدیران با محیطهای داخلی و خارجی بسیار متنوعی در سازمانهای خود روبه رو هستند.

تنوع در این مقوله عبارت است از جذب افرادی با سوابق و زمینه های مختلف، دارای توقعات و انتظارات گوناگون و بهره گیری از تواناییها و استعدادهای آنها برای افزایش سودآوری و قدرت رقابت شرکت. تنوع حیطه های مختلفی را در بر می گیرد: نژاد، قومیت، جنسیت، رنگ پوست، مذهب و فرهنگ. ویژگیهای فرهنگ (CULTURE) را براساس حروف تشکیل دهنده آن به صورت زیر تعریف کرده اند:

C) فرهنگ فراگیر است. هر شخص، سازمان، سرزمین و کشوری یک فرهنگ دارد.

U) شناخت عقاید، ارزشها و ادراکات فرهنگ دیگران برای موفقیت الزامی است.

L) یادگیری میراثهای فرهنگی گوناگون، الهام بخش و توانمندکننده است.

T) کارهای تیمی در سطح جهانی بدون توجه به فرهنگ اعضا غیر ممکن است.

U) برنامه ریزی فرهنگی از طریق شناخت عقاید یکدیگر آسانتر می شود.

R) تفاهم و سازگاری با شناخت فرهنگ خود و پذیرش نقطه نظرات و سبک و روش دیگران شروع می شود.

E) به منظور رشد و نوآوری، استفاده از تنوع فرهنگی لازم است.

تنوع فرهنگی از جمله مسائل عمده ای است که مدیران حاضر با آن مواجه هستند. متأسفانه بیشتر مدیران به تفاوتهای فرهنگی به عنوان منبع و عامل موثر در ایجاد برتری رقابتی بها نمی دهند و با این توصیف که تفاوت فرهنگی مسئله مهمی نیست؛ ما همگی انسان هستیم و تنها عامل سوء تفاهم میان ما اختلاف زبان است؛ اگر بر تفاوتها تمرکز کنیم از هدف دور می مانیم و ... از فکر کردن به تفاوتهای فرهنگی و مهارتهای مورد نیاز برای اداره آن طفره می روند. در حالی که تنوع فرهنگی دارای مزایای بسیاری از جمله موارد زیر است:

▪ از جنبه بازاریابی: توانایی شرکت و افراد را در تأمین و پاسخ به اولویتهای فرهنگی بازارهای محلی افزایش می دهد.

▪ از جنبه کسب منابع: توانایی شرکت را در جذب نیروهایی با زمینه های فکری مختلف بالا می برد.

▪ از حیث هزینه ها: هزینه ناشی از ریزش مدیران غیر بومی را کاهش می دهد.

▪ از حیث حل مسئله: با بهره گیری از تنوع دیدگاهها، تصمیم گیریهای بهتر و جامعتری گرفته می شود.

▪ از حیث خلاقیت: از طریق تنوع در دیدگاهها و به دلیل تأکید کمتر بر ضرورت هماهنگی و یکسان سازی عقاید، خلاقیت تقویت می شود.

▪ از حیث انعطاف پذیری نظامها: انعطاف پذیری و قدرت تحمل و پاسخگویی سیستم به تقاضاهای متعدد پویایی محیط کنونی را افزایش می دهد (۲).

به دلیل تنوع گسترده محیطهای کاری، مدیریت موثر سازمانها و منابع انسانی با چالشهای فراوانی روبه رو شده است. سازمانها با کوچک سازی و مهندسی مجدد به دنبال رقابت در بازار جهانی هستند ضمن اینکه انفجار اطلاعات و توسعه فناوری نیز برای آنها چالش برانگیز شده است. در این میان بهبود روابط در عرصه تجاری، افزایش سهم بازار و مطرح شدن به عنوان یک مدیر موفق نیز جز دغدغه های مدیران امروز است. به راستی مدیران برای موفقیت در چنین محیطی به چه فاکتورهایی نیاز دارند؟


● هوش فرهنگی چیست؟

به راستی چه مدیرانی موفق هستند؟ چرا برخی مدیران علی رغم برخورداری از ضریب هوشی بالا، در کار خود شکستهای فاحشی را تجربه می کنند؟ چگونه است که برخی مدیران در محیطهای بیگانه خوب عمل می کنند و برخی دیگر می لغزند؟ آیا بجز ضریب هوشی عوامل دیگری در موفقیت افراد و سازمانها تأثیر دارد؟

گلمن( Goleman ) در مورد تأثیر ضریب هوشی معتقد است که بهره هوشی تعیین کننده پیشرفتهای علمی و موفقیتهای حرفه ای است ولی سهم آن در موفقیت تنها حدود۲۰ درصد است. تلاش برای شناسایی سایر عوامل موثر بر موفقیت حرفه ای موجب ورود واژه های هوش عاطفی و هوش فرهنگی به ادبیات مدیریت شد؛ هرچند هنوز کسی به طور دقیق نمی تواند بگوید سهم هوش عاطفی و فرهنگی در پیشرفت افراد چقدر است.

مفهوم هوش عاطفی دربرگیرنده مجموعه گسترده ای از مهارتها و استعدادهای فردی است که معمولاً به مهارتهای درون فردی و بین فردی اشاره دارد و به طور کلی توانایی درک و فهم چگونگی بروز یا کنترل عواطف و احساسات است. هوش عاطفی عاملی است که موجب می شود تا خلاقانه فکر کنیم و عواطف و احساسات خود را برای حل مسائل به کار گیریم. بر این اساس شخصی که دارای هوش عاطفی بالاست در چهار زمینه شناسایی، به کارگیری، درک و کنترل احساسات استعداد و مهارت دارد .

هوش فرهنگی، توانایی افراد برای رشد شخصی از طریق تداوم یادگیری و شناخت بهتر میراثهای فرهنگی ، آداب و رسوم و ارزشهای گوناگون و رفتار موثر با افرادی با پیشینه فرهنگی و ادراک متفاوت است. ارلی و آنگ ( Earley & Ang- ۲۰۰۴ ) هوش فرهنگی را به عنوان قابلیت فرد برای سازگاری موثر با قالبهای نوین فرهنگی تعریف می کنند و ساختار هوش فرهنگی را به انواع دیگر هوش از جمله هوش عاطفی و اجتماعی مربوط می دانند.

هوش فرهنگی دامنه جدیدی از هوش است که ارتباط بسیار زیادی با محیطهای کاری متنوع دارد. برخی از جنبه های فرهنگ را به راحتی می توان دید. عوامل آشکاری مثل هنر، موسیقی و سبک رفتاری از این جمله اند. اما بیشتر بخشهای چالش برانگیز فرهنگ، پنهان است. عقاید، ارزشها، انتظارات، نگرشها و مفروضات عناصری از فرهنگ هستند که دیده نمی شوند اما بر رفتار افراد موثرند. هوش فرهنگی به افراد اجازه می دهد تا تشخیص دهند دیگران چگونه فکر می کنند و چگونه به الگوهای رفتاری پاسخ می دهند، در نتیجه موانع ارتباطی بین فرهنگی را کاهش و به افراد قدرت مدیریت تنوع فرهنگی می دهد. در محیطهای کاری متنوع قرن حاضر، لازم است استرس های ناشی از شوک فرهنگی و اختلالات و پیامدهای ناشی از تعارضات فرهنگی به نحو مطلوب اداره شود. برای این منظور به سازگاری و تعدیل موثر فرهنگها نیاز است. مطرح شدن هوش فرهنگی به عنوان یک مفهوم کلیدی در مدیریت اقتصاد جهانی به دلیل پاسخگویی به سئوالات زیر بوده است:

1_ چگونه مدیران می توانند تواناییهای خود را در تطبیق موثر با فرهنگهای مختلف بهبود بخشند؟

2_ چرا برخی افراد دارای توان بالقوه ای برای رویارویی با چالشهای کاری در محیطهایی با فرهنگ متفاوت هستند؟

3_ افراد چگونه می توانند در محیطهای کاری متنوع از نظر فرهنگی - در کشور خود یا بیگانه- به حداکثر بهره وری دست یابند؟

4_ سازمانها چگونه می توانند خود را برای انجام وظیفه در سرتاسر جهان آماده و تجهیز کنند؟

5_ سازمانها چگونه می توانند عملکردهای فردی و گروهی خود را در محیطی با تنوع فرهنگی بهینه سازند؟


در هر حال در دنیایی که عبور از مرزها کاری عادی و ساده شده است، داشتن هوش فرهنگی یک نیاز حیاتی برای همه مدیران و کارکنان است. مدیران موفق رمز برخورد با فرهنگهای گوناگون ملی، فراملی و سازمانی را به خوبی می آموزند و از آموزه های خود نهایت استفاده را می برند.
 

عناصر هوش فرهنگی

هوش فرهنگی به عنوان توانایی فرد برای تطبیق با فرهنگهای جدید تعریف می شود. محققان معتقدند هوش فرهنگی در راستای هوش عاطفی و اجتماعی است. هوش عاطفی فرض می کند که افراد با فرهنگ خود آشنا هستند بنابراین برای تعامل با دیگران از روشهای فرهنگی خود استفاده می کنند. هوش فرهنگی جایی خودش را نشان می دهد که هوش عاطفی ناتوان است یعنی در جایی که با افرادی در محیطهای ناآشنا سروکار داریم. هوش فرهنگی سه بخش و عنصر اساسی دارد: عنصر شناختی، عنصر روانی و انگیزشی و عنصر فیزیکی و رفتاری.


1- عنصر شناختی ( ذهن)
به مهارتهای تفکر عمومی اشاره دارد که افراد به منظور شناخت چگونگی و چرایی فعالیت در محیطهای جدید از آن استفاده می کنند. این شناخت علاوه بر عقاید و ارزشهای افراد، روشها و رویه هایی را که دیگران برای انجام کار استفاده می کنند را نیز در بر می گیرد. برای بسیاری از مردم یافتن روزنه ای به فرهنگهای بیگانه دشوار است؛ اما فردی که از جنبه ذهنی و شناختی دارای هوش فرهنگی نیرومندی باشد، مفاهیم مشترک را زود پیدا می کند. شناخت تفاوتهای فرهنگی ممکن است پرسیدن سئوالی درباره عوامل برانگیزاننده افراد در فرهنگهای گوناگون باشد. یادگیری مفاهیم فرهنگ دیگران به درک و شناخت رفتارهای آنان کمک می کند.


2- عنصر روانی و انگیزشی ( قلب- دل)
به افراد کمک می کند در مقابل موانع پایدار باشند تا بتوانند خود را با فرهنگ دیگران سازگار سازند. این بخش ممکن است مشکلترین یا مبهمترین جزء هوش فرهنگی باشد. ورود به دنیای فرهنگ بیگانه مستلزم غلبه بر یکسری موانع خاص است. داشتن انگیزه و پشتکار و باور قوی در این راه بسیار موثر است. فرهنگها در بسیاری از موارد با همدیگر متفاوت هستند. به عنوان مثال شیوه دست دادن و نشستن در ملاقاتهای کاری از کشوری به کشور دیگر تفاوت دارد. نادیده گرفتن این تفاوتها به مخدوش شدن ارتباطات منجر می شود.گاهی اوقات تعامل افرادی با فرهنگهای متفاوت مثل نزدیک شدن دو آهن‌ربا با قطبهای یکسان است. بدون داشتن انگیزه کافی، هوش فرهنگی بی مفهوم است. این عنصر توانایی همدل شدن را مدنظر قرار می دهد. تمایل به برقراری ارتباط و استمرار در راه رسیدن به هدف، بزرگترین شکافهای فرهنگی را پوشش می دهد.


3- عنصر فیزیکی و رفتاری ( جسم)
هوش فرهنگی به توانایی فرد برای انجام واکنش مناسب اشاره دارد. رفتار و سلوک فرد باید نشان دهد که به فرهنگ طرف مقابل علاقه دارد و سعی می کند مولفه های فرهنگی آنها را بپذیرد و به آن احترام بگذارد. بسیاری از تفاوتهای فرهنگی، توسط اعمال فیزیکی قابل مشاهده و انعکاس است. شناخت و انگیزه بدون انجام یک واکنش موثر و مناسب ارزش خود را از دست می دهند به همین دلیل، هوش فرهنگی باید دربرگیرنده تواناییها و مهارتهای لازم برای نشان دادن واکنش مناسب با آن فرهنگ باشد.


● استفاده از هوش فرهنگی

امروزه اکثر سازمانها و افراد، هوش فرهنگی را یک مزیت رقابتی و قابلیت استراتژیک می دانند. در محیط و بازار جهانی، هوش فرهنگی اهرم مورد نیاز رهبران و مدیران تلقی می شود. سازمانها و مدیرانی که ارزش استراتژیک هوش فرهنگی را درک کنند، می توانند از تفاوتها و تنوع فرهنگی در جهت ایجاد مزیت رقابتی و برتری در بازار جهانی استفاده کنند. هوش فرهنگی به منزله چسبی است که می تواند در محیط متنوع، انسجام و هماهنگی ایجاد کند. افراد دارای هوش فرهنگی بالا، قادرند اثر قابل توجهی بر استراتژی های بازاریابی و توسعه محصول برای گروههای مشتریان در کشورهای مختلف داشته باشند. این افراد جز داراییهای ارزشمند سازمان هستند و به خصوص در زمان بحران ارزش خود را بیشتر نمایان می سازند(۶).

خوشبختانه برخلاف سایر جنبه های شخصیت انسانی، هوش فرهنگی کسانی که روانی سالم دارند و از نظر حرفه‌ای و شغلی توانمند هستند، قابل پرورش و توسعه است.

موارد زیر در توسعه مهارتهای هوش فرهنگی موثر است: 

1_ با به کارگیری دیدگاه مثبت نسبت به تفاوتهای فرهنگی، ابعاد فرهنگی سازمان و کارکنان خود را بشناسید.


2_ با استفاده از روشهای مختلف نظیر مشاهده، پرسش و تفسیر نسبت به تجزیه و تحلیل سطوح مختلف فرهنگی افراد سازمان اقدام کنید.


3_ تنوع فرهنگی را بپذیرید و در خود آمادگی رویارویی با فرهنگهای مختلف را ایجاد کنید.
 

4_ با توجه به میزان آشنایی با هر فرهنگ، از استراتژی های خاص آن برای تعامل استفاده کنید.


5_ با نگرانیهایی همچون ترس از دست دادن هویت و خودمختاری فردی، درمورد خود وکارکنانتان مقابله کنید. افراد سازمان باید احساس کنند که برای آنها و فرهنگشان ارزش قائلید.


6_ در مورد توانمندیهای هوش فرهنگی هر کجا احساس ضعف می کنید آموزش ببینید.


7_ چنانچه انگیزه کافی در کسب و توسعه مهارتهای هوش فرهنگی ندارید، در خود این انگیزه را پرورش دهید.


8_ از افراد پیرامون خود که تجارب موفقی در محیطهای کاری متنوع دارند کمک بگیرید.


9_ فراموش نکنید هوش فرهنگی لازمه بقا در محیط رقابتی است. از این عنصر کلیدی غافل نشوید

مزاج چیست؟

افرادی را که زود عصبانی می شوند آتشین مزاج می خوانند، افراد دیر جوش و کم حرف و غیر فعال را سرد مزاج می نامند. حقیقتا معنی مزاج چیست؟

در یک روز پائیزی به مردمی که بیرون از منازل خود و به جهت رفتن به محل کار در حرکتند دقت کنید تعدادی با پالتو و شال و کلاه، تعدادی با یک ژاکت معمولی و تعدادی فقط با یک پیراهن بیرون آمده اند، این ها چه تفاوتی دارند؟ تعدادی خیلی زود چاق می شوند و عده ایی با وجود خوردن مقدار قابل توجهی غذا، همچنان اندام مناسبی دارند، تعدادی خواب سبک دارند و ساعات خوابشان کم است،تعدادی خواب سنگین و طولانی دارند، بعضی ها خیلی تند و تیز هستند، بلند و سریع تکلم می کنند در حالی که تعدادی نیز خیلی آرام و منقطع و با تأنی حرف می زنند، برخی افراد با خوردن یک خیار دل درد می گیرند و به قول معروف سردیشان می شود در حالی که بعضی ها با خوردن نیم کیلو خیار هیچ واکنشی ندارند . تمام آزمایشات بالینی این افراد سالم است و از لحاظ بررسی خون و بافت های بدن و اعضاء و تمام موارد آزمایشگاهی همه طبیعی هستند پس اختلاف این افراد در کجاست؟

جواب تمامی این سئوالها را در طب سنتی در بحث طبایع یا مزاج پیدا می کنیم. طبیعت انسان ها با هم تفاوت دارد، اگر بخواهیم سبک زندگی سالم و روش دستیابی به سلامت واقعی را تجربه نمائیم، باید به جسم و روان آدمی ازدیدگاه طب سنتی یا طب مزاجی ایران نظر کنیم.

تعریف ارکان:
قبل از آنکه به تعریف مزاج بپردازیم لازم است که با چند اصطلاح در طب سنتی آشنا شویم.
از دیدگاه طب سنتی عوامل تشکیل دهنده جهان خلقت و بدن انسان، چهار عنصر اصلی به شرح ذیل می باشند، به عبارتی دیگر اجزای اولیه بدن انسان و غیر انسان از اجسام بسیطی تشکیل شده اند که غیر قابل تقسیم به اجسام مختلفه دیگر می باشند که به آنها ارکان گفته می شود.

 الف ) آتش که گرم و خشک است . ب ) هوا که گرم و تر است . ج ) آب که سرد و تر است . د )

خاک که سرد و خشک است.

تعریف مزاج:
هرگاه اجزای یک ارکان با دیگری در آمیزد به نوعی که اثر کند یکی در دیگری به قوت های خود که ضد هم اند و هر یکی تیزی دیگری را بشکند، همانندی فعل و انفعال در اجزا آن مرکب به حدی برسد که در همه اجزا کیفیتی یکسان پیدا گردد.
این کیفیت مرکب را مزاج گویند.
مزاج همان طبع است و آنرا نباید با خلط یا رکن اشتباه کنید، مزاج جسم نیست. بلکه گرمی، سردی، خشکی، و تری را مزاج گویند.

انواع مزاج:
مزاج چون از ترکیب ارکان با یکدیگر پدید می آید لذا بسته به میزان ترکیب هر رکن، مزاج متفاوتی حاصل می گردد ولی اگر بخواهیم مزاجها را دسته بندی نماییم چون تعداد چهار رکن در هم ترکیب می شوند، مزاجهای اصلی را می توان در نه طبقه به شرح ذیل دسته بندی کرد:
1- در تعدادی رکن آتش بیشتر ازسایر ارکان است این افراد مزاج گرم و خشک دارند آن ها را صفراوی می گویند.
2- در تعدادی رکن هوا بیشتر از سایر ارکان است این افراد مزاج گرم و تر دارند آن ها را دموی می گویند.
3- در تعدادی رکن آب بیشتر است این افراد مزاج سرد و تر دارند، لذا آن ها را بلغمی می گویند.
4- در تعدادی رکن خاک بیشتر است این افراد مزاج سرد و خشک دارند که آن ها را سوداوی می گویند.
5- در تعدادی نیز این ارکان نسبتاً در حالت تعادل هستند این افراد مزاج معتدل دارند.
6- در تعدادی ارکان آتش و هوا بیشتر از سایر ارکان هستند این افراد مزاج گرم دارند و از لحاظ تری و خشکی معتدل هستند.
7- در تعدادی ارکان هوا و آب بیشتر از سایر ارکان هستند این افراد مزاج تر دارند و از لحاظ گرمی و سردی معتدل هستند.
8- در تعدادی ارکان آب و خاک بیشتر است این افراد مزاج سرد دارند و از لحاظ تری و خشکی معتدل هستند.
9- در تعدادی ارکان خاک و آتش بیشتر است این افراد مزاج خشک دارند و از لحاظ گرمی و سردی معتدل هستند.
بنابراین هر فرد از بدو تولدش دارای حرارت و رطوبت غريزي می باشد که به آن مزاج اصلي يا جبلي می گویند.

منبع : سایت دکتر روازاده

مغز و ریاضیات

مغز و ریاضیات

از گذشته تا حال

 آيا مي دانستيد مغز شما به دو قسمت تقسيم شده است كه اين دو قسمت از هم جدا هستند. در دو هزار سال پيش بشر چيزي راجع به مغز نمي دانست . قبل از يونانيها فكر به بدن متصل نبود و بعنوان بخار يا گاز يا روح جدا از بدن تلقي مي شد. يونانيها بيش از این نمي دانستند و حتي ارسطو متفكر معروف  فلسفه و باني  علوم قديم چنين گفته است كه مركز احساسات و حافظه در قلب است. از زمان يونانيها تا رسانس هيچ پيشرفتي دراين عقيده بوجود نيامد.

 رنسانس چنين فهميدند كه مركز فكر و هوش در سر است. تا قرن  بيستم مغز به صورت يك راز باقي بود تا اينكه براي فهم دقيق مغز ما قدمهايي برداشته  شده و بيشتر مردم چنين فرض كردند  كه اين پيشرفتها در نيمه قرن بيستم انجام شده است.

 در طول سالهاي 1930 و 1940 ما هنوز فكر مي كرديم مغز يك ماشين است كه مانند يك كامپيوتر، سريع  عمل كرده  و پيغام او را دريافت مي دارد  و آنرا در  جعبه مناسب قرار ميدهد . همين و بس!اين تفكر در باره مغز، در كتابهاي سال اول تحليلي و روانشناسي  عموميت داشته و تا همين اواخر چنين بود، تا  اينكه پيشرفتهايي حاصل شد. اين پيشرفتها بقدري مهم بودند كه اساس تحصيل و روانشناسي را تغيير داد و بدين حقيقت كه مغز معمولي قوي تر ازآنست  كه تصور مي شود، تاكيد نمود.

 

مغز چپ و راست شما

 براي مدتي چنين معلوم شده بود كه مغز به دو قسمت چپ و راست تقسيم شده و همچنين اگر به سمت چپ مغز آسيبي وارد شود  طرف راست بدن فلج  مي شود و آسيب طرف راست  مغز قسمت چپ  بدن را فلج مي سازد. به گفته ديگر هر قسمت از مغز طرف مخالف را كنترل مي كند. با توجه به اين مسئله  كه دو نيمه مغز مشابه هستند تقسيم شده، پرفسور ارنستان تصميم به يافتن عمليات  مختلف شخص علاوه بر عمليات فيزيكي گرفت. با گذاشتن   كلاه هايي بر سر دانشجويان براي اندازه گيري امواج مغز از آنها خواست كه انواع كارهاي مغزي را انجام دهند. مانند جمع اعداد و نوشتن رسم و تركيب  مكعبهاي رنگي و تجزيه و تحليل منطقي  و افكار رويايي. در تمام مدتي كه اين اعمال انجام مي شد ارنستاين  امواج مغز حاصل از دو نيمه مغز هر شخص  را اندازه گرفت.يافته هاي او تعجب آور و مهم بود.

 

بطور كلي مغز چپ اعمال فكري زير را انجام مي دهد:

 1-رياضيات

 2- زبان

 3- منطق

 4-تجزيه و تحليل

  5-نوشتن

 6-فعاليتهاي مشابه

 و قسمت راست مغز اعمال زير را:

 1-تصورات

 2- رنگ

 3- موسيقي

 4- آهنگ

 5- رويا

 6- اعمال مشابه ديگر

 ارنستان همچنين دريافت كه كساني كه ازيك قسمت  مغز استفاده مي كنند قادر به استفاده  از قسمت ديگر مغز نيستند. ارنستاين چنين دريافت كه وقتي  قسمتي از مغز تحريك شود ويا قسمت قوي تر كار كند  نتيجه ازدياد در اثر و قدرت كلي است اين افزايش ها بيشتر از مقداري بودند كه ارنستان انتظار داشت. بوسيله كاركردن قسمت ضعيف تر ويا قسمت قوي تر افزايش طرف 1 بعلاوه طرف 2 عملكردي دو برابر را در اجرا مي دهد. نتيجه در اصل نشان داد كه مغز گاهي   با روش رياضيات استاندارد بطور مختلف عمل مي كند و وقتي يك قسمت به قسمت ديگر اضافه  مي شود  نتيجه 5تا10 بار مؤثر تر مي شود. يافته هاي  ارنستاين  براي كسانيكه در غرب تحصيل كرده اند  اهميت خاصي دارد. ما دانشجويي را كه از نظر هنر با استعداد است و کمی رویایی است احمق و کودن می دانیم  و این اشتباه است  و هر كسي با اين خواص به اندازه  دانشجوي  ديگر با هوش است.  

 هنر مند و دانشمند

 این کار بوسیله کسانی که هنر مند و دانشمند بزرگی می باشند حمایت می شود . برای مثال انیشتن دانشمند بزرگ زمان

 خویش بود نه یک ریاضیدان که سرش پر از فرمول باشد. تاریخ نشان می دهد که در ریاضیات مر دود شده و به خاطر رویایی    

 بودن ازمدرسه اخراج گردیده است. به عقیده انیشتن تئوری نسبیت جلو میز او نبود بلکه یک روز در تابستان روی تپه ای خفته بود همان طور که چشمانش نیمه   باز نگاه می کرد خورشید در میان مژدگان او علامت می داد  و به هزاران اشعه تقسیم می شد . انیشتن از اینکه می توان روی این اشعه نور سوار شده و در تصورات خویش سفری به دور دنیا کرد  تعجب می نمود . که تصوراتش او را به جایی برد که تمرینات  اولیه  فیزیکی به او می گفت که نباید برود. با وجود این او به طرف تخته سیاهش رفت و با استفاده از  ریاضیات برای توضیح چیزی که مغز به او گفته بود حساب کرد. با نگاه به عقب می توانیم ببینیم که او با هر دو قسمت مغزتا درجه ای استثنایی استفاده می کرد. از قسمت راست مغزش  سفر جالب و زیبای خیالی و از قسمت چپ مغزش فیزیک و ریاضی، برای ساختن چهارچوبی برای تصوراتش ، و ترکیب این دو  او  را با یکی از مهمترین تئوریهای زمان آشنا کرد. به همین صورت مطالعات بر روی هنرمندان  بزرگ اینطور نشان داده است که  آنها مانند رنگ روی لباس نبودند. بررسی کتابهای افرادی چون "کلی" "سزان" و "پیکاسو" نشان داده است که آنها  کاملا در بیان کاری که در حال انجام آن بودند ، به صورت فشرده جزئیات چیزی را که می کشیدند شکل وخط آن را می نوشتند.  همچنین بررسی ها نشان داده است که افکار بزرگ که اشتباها هنری یا علمی خوانده می شدند که در حقیقت آنها یکی  بودند. شاید بهترین مثال لئوناردو داوینچی است که یکی از بزرگترین مغزها در زمان خویش بود. شهرت لئوناردو به عنوان  بزرگترین مرد بر اساس این است که او همانطور که با استفاده از تصورات و رنگ و آهنگ و شکل عالی بود در ریاضیات ، زبان،  منطق و قوه تجزیه و تحلیل نیز چنین بود. نتیجه هوشمندانه تر از بررسی های ارنستاین اینست که هر یک از ما بطور   پتانسیلی هم هنر مندیم و هم دانشمندیم. اگر ما در حال حاضر یک کمی پریده هستیم این بخاطر آن نیست که بطور ارثی  قادر نیستیم بلکه یک طرف از مغز ما فرصت کافی برای تکامل مانند طرف دیگر نیافته است.

 ساختمان مغز شما

 دومین قسمت جدید مهم مربوط به مغز ما توسط پروفسور آنوکین شاگرد و نوه پاولو  در روانشناسی کشف شد. قرنها مغز بعنوان توده ای یک و نیم پوندی از جسم دودی رنگ تصور می شد . با پیشرفت میکروسکوب کشف شد که لایه  خارجی فشرده تر از آنچه قبلا تصور می شد بوده و شامل اعصاب فشرده و راه های خونی است. به همان  نسبت  که  میکروسکوپ پیشرفت کرد معلومات در باره ی ساختمان مغز بیشتر می شد. سپس معلوم شد که مغز شامل   میلیو نها سلول کوچک  به نام نرون است. در یک داستان علمی شبیه به داستان فضایی که در آن بیشتر چیزها کشف شده  و  دستگاه ها  قوی تر نشده اند دانشمندان کشف کردند که هر سلول مغز شبیه یک اختاپوس کوچک است  که دارای مرکز و پاهایی در اطراف تنه می باشد. در ادامه سفر، دانشمندان دریافتند که هر یک از پاها دارای هزاران برامدگی کوچک است(مانند یک اسفنج روی پاهای اختاپوس و از تمام جهات پا بیرون زده است. در این مرحله آنها حساب کردند که مغز معمولی شامل تعدادی از نرونهای تنها است(حدود 10000میلیون) برای مدتی تصور می رفت که شمار سلولهای مغز هوش  شخص را تعیین  می کند ولی این تصور مسکوت ماند زیرا بسیاری از مردم با مغزهای ظاهرا بزرگ باهوش نبودند و بعضی ها با مغز های کوچک هوش بسیاری داشتند.

ارتباطات  و راه ها  در مغز شما

 پروفسور آنوکین از جمله اولین کسانی بود که اعتقاد داشت که این شمار سلولهای مغزی نیست که هوش راتعیین می کند

 بلکه بر آمدگی های روی پاهای سلولهاست. او دریافت که هر برآمدگی با حداقل یک برآمدگی دیگر در ارتباط است و بوسیله

 ضربان الکترو شیمیایی این دو میتوانند طرحهایی با گروه های دیگر داشته باشند. همانطوری که او جلو می رفت فهمید که هر

 مغز دارای طرحهایی است که از هزاران برآمدگی روی بازو های میلیونها سلول مغز تشکیل یافته است. پروفسور آنوکین درآخرین  سال زندگیش شمار راه ها و ارتباطات مغز معمولی را حساب کرد. او بعنوان یک دانشمند تاکید کرد که هیچ انسان زنده ای از تمام قدرت مغزش استفاده نکرده و عددی که او حساب کرد اینست:

10 میلیون کیلومتر از نقاط تایپ شده

 

 پتانسیل نا محدود

 یافته های آنوکین و ارنستاین راجع به قدرتهای تحصیلی و هنری ما، تاکید می کند که هر شخص بهتر از آنست که بوی امتیاز

 داده اند و بیشتر مشکلات ما از ضعف اساسی ما نیست زیرا ما اطلاعات کمی راجع به خویشتن و روش کاری خویش داریم. 

پتانسیل با سن و سال

   آخرین اخبار جالب راجع به مغز از تحقیقات پروفسور مارک روسنزویگ و همکاران، ناشی می شود. برای مدتی طولانی چنین فرض می شد که مغز با گذشت سن فرسوده می شود و به یک "ماگزیمم" در سنین 18_24 می رسد و از آن به بعد خراب می شود. این فرسودگی شامل بیشتر قدرت های فکری مانند یادآوری، نگه داری در ذهن و قدرت جسمانی، خلاقیت هوش و فرهنگ لغات است. پروفسور رسنزویگ نشان داد که اگر مغز تحریک شود  بدون در نظر گرفتن سن، بر آمدگی های بیشتری   روی پاهای سلول می رو یاند و این برآمدگی ها شمار کلی ارتباطات داخل مغز را افزاش می دهد. این پدیده های علمی  تازه  به متفکرین این علم نشان داد که قدرت تفکر به سن بستگی ندارد. در میان آنها می توان به گوگیناشاره کرد. او ازسن 35 سالگی نقاشی را شروع کرد و میکل آنژ به کار های هنری و مجسمه سازی و نویسندگی  تا 80 سالگی ادامه داد.  هایدن بعضی از بر جسته ترین آهنگهای موسیقی خود را در آخرین سالهای زندگی نوشت  و پیکاسو  در نود سالگی  بهترین کارهایش را ارائه داد. مدارکی در جوامع دیگر، نشان می دهد که افراد مسن جامعه همواره بعنوان "انسان عاقل"  در نظر گرفته می شدند، توصیفی که شامل استفاده از  معلومات آنها بود. و بحث قدیمی، که سلولهای مغز را در طول  زندگانی از دست می دهیم و این باعث فرسودگی فکری می شود. غیر از این حقیقت که ما ارتباطات جدید مغزی را  سریعتر از، از دست دادن آن بدست می آوریم ، همچنین معلوم است که اگر ما 10000 سلول مغزی در روز از زمان تولد از  دست بدهیم  تا 80 سالگی کمتر از 3% سلولها را از دست داده ایم.

 مغز شما و چند مقایسه

  مغزمعمولا با سیستمهای الکتریکی و ماشینی مقایسه می شود. حساب شده است که تمام شبکه های تلفنی جهان  فقط به اندازه یک نخود از مغز را اشغال می کند. همچنبن توسط پروفسور دی ساموئل کشف شده است که در هر لحظه  صد هزار تا یک میلیون عملیات شیمیایی در مغز شما انجام می پذیرد. به تازگی فهمیده ایم که مغز انسان یک سوپر کامپیوتر بیولوژیک است و در راه کشف  قدرتهای عجیب آن قرار گرفته ایم . اولین قدم باید کشف روش عملکرد آن و فنون و تمریناتی که  آن را قادر به تمرین طبیعی تر و موثرتر می کند باشد ، این عملکرد می تواند با نگاه کردن به حافظه  و حواس اساسی دیگر شروع شود و استفاده از معلومات برای کمک کردن به عملکرد آن بطور ساده تر.


متخصصان علوم اعصاب انگلیسی می‌گویند تحریک مغز با جریان‌های بسیار ضعیف الکتریکی می‌تواند توانایی ریاضی یک فرد را تا شش ماه افزایش دهد.

به گزارش رویترز پژوهشگران در دانشگاه آکسفورد انگلیس بر روی 15 فرد داوطلب به آزمایش پرداختند و برای اولین بار نشان دادند که تحریک الکتریکی مغز کارکرد آنها را در رشته‌ای از ارزیابی‌های ریاضی بهبود می‌بخشد و این بهبود تا شش ماه بعد ادامه می‌یابد.

کوهن کادوش، سرپرست این تحقیق، در آکسفورد در مورد آن گفت:‌ "ما توصیه نمی‌کنیم که مردم خودشان را با شوک الکتریک تحریک کنند، اما از توان بالقوه این یافته‌ها بسیار هیجان‌زده هستیم و اکنون به در حال بررسی تغییرات زمینه‌ای در مغز هستیم."

او افزود: "بعید است تحریک الکتریکی شما را با اینشتین بعدی تبدیل کند، اما بسیار خوشحال خواهیم شد اگر این شیوه به برخی افراد بتواند کمک کند تا با ریاضیات بهتر کنار بیایند."

دانشمندان ماه گذشته گفتند که دریافته‌اند استفاده از الکترودها برای تحریک نواحی عمیق مغز ممکن است بتواند به بیماران مبتلا به اختلال وسواسی اجباری شدید که به درمان‌های دیگر پاسخ نمی‌دهند، کمک کند.

در این بررسی، به 15 دانشجوی داوطلب در سنین 20 و 21 نمادهای بیانگر ارزش‌های عددی متفاوت آموزش داده شد، و بعد آنها مورد زمان‌سنجی قرار گرفتند تا معلوم شود با چه سرعت و دقتی می‌توانند رشته‌ای از معماهای ریاضی را بر اساس این نمادها حل کنند.

این آموزش در طول شش روز انجام شد و هر روز داوطلبان را یا دارونما دریافت کردند یا یک تحریک الکتریکی یک میلی‌آمپری از راست به چپ، یا برعکس، در طول قطعه جانبی مغز - بخشی از مغز که در پردازش ریاضیات مهم است، دریافت کردند. به گفته کادوش این تحریک هر روز برای 20 دقیقه تجویز شد.

او افزود: "فرد تنها به طور جزئی این تحریک را احساس می‌کند، تنها برای 15 تا 30 ثانیه. و اصلا هم دردناک نیست. تنها مانند یک احساس مورمور در جمجمه است."

به گفته او هیچکدام از داوطلبان عارضه جانبی ناشی از این تحریک را گزارش نکرد.

نتایج این بررسی که در ژورنال Current Biology منتشر شده است، نشان داد که داوطلبانی که تحریک الکتریکی از سمت راست به چپ قطعه‌های جانبی مغز را دریافت کرده‌اند،‌ بهترین کارکرد را در آزمون‌های ریاضی داشته‌اند.

این گروه شش ماه پس از این دوره آموزشی مجددا مورد امتحان قرار گرفتند، ‌و همچنان میزان کارکرد بالای‌شان را حفظ کرده بودند.

کریستوفر چامبرز از دانشکده روانشناسی دانشگاه کاردیف ، که در این بررسی شرکت نداشت، گفت این یافته‌ها "جالب‌‌توجه" است و ممکن است کاربردهای گسترده‌ای پیدا کند.

او افزود:‌"نتایج این بررسی پیامدهای جالب‌توجهی برای استفاده از تکنیک‌های تحریک مغزی در سایر حوزه‌ها خواهد داشت."

"توانایی تغییر فعالیت در بخش‌های مغزی، و "بالا" بردن یا "پایین‌" بردن اندک آن به طور دلخواه، راه را برای درمان گستره‌ای از بیماری روانی و عصبی مانند اجبار به قماربازی یا نقصان بینایی ناشی از سکته مغزی می‌گشاید."