دختر روستایی باهوش
دختر روستایی باهوش
در زمانهای قدیم در یکیاز روستا های دورافتاده مرد فقیری با دخترش زندگی میکرد. این مرد به داروغه شهر بدهکار بود ونمیتوانست قرض خود را پس بدهد. یک روز داروغه به مرد پیشنهاد داد که اگر دخترش را به همسری داروغه در آورد از بدهی اش چشمپوشی میکند. مرد فقیر پریشان و درمانده پیش دخترش رفت و موضوع را با او در میان گذاشت . دختر گفت من به یک شرط این مسأله را قبول میکنم، به این شرط که در حضور مردم روستا مراسمی ترتیب دهیم.
در این مراسم در یک کیسه دو تکه سنگ ، یکی سفید و یکی سیاه، میگذاریم و من باید دست در کیسه کنم و یکی را در بیاورم . اگر سنگ سیاه را در بیاورم درخواست داروغه را قبول میکنم وگرنه او باید قرض تو را ببخشد .
روز بعد مرد فقیر موضوع را با داروغه در میان گذاشت و او هم قبول کرد و زمان مراسم را تعیین کرد. یک روز مانده به مراسم یکی از سربازان زیردست داروغه خبردار شد که او قصد دارد به جای دو رنگ متفاوت هر دو سنگ داخل کیسه را سیاه انتخاب کند تا دختر هرکدام را که بردارد بازنده شود. سرباز خبر را به مرد فقیر و دخترش رساند . اما دخترک به پدر گفت که ای پدر هیچ نگران نباش که من حتماً پیروز میشوم. و همینطور هم شد ! حالا به نظر شما دخترک چه کاری انجام داد؟ چگونه در مسابقه برنده شد؟
تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.
لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید؟!
و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دخترک در روز موعود دست در کیسه کرد و یکی از سنگها را بیرون آورد و قبل از این که به دیگران نشان دهد با قدرت آن را به خارج از میدان پرتاب کرد . بعد گفت حالا که به آن سنگ دسترسی نداریم میتوانیم سنگ دیگر را ببینیم و هرچه که بود، برعکسش آن سنگی بود که من درآوردم. و میدانیم که سنگ باقیمانده داخل کیسه سیاه بود !
1ـ همیشه راه حلهای به ظاهر منطقی ما تنها راه های حل مشکلات پیچیده نیستند.
2ـ زاویه دید مناسب به مشکل و یا به عبارت بهتر شناخت صحیح مساله، خود، قسمتی از پاسخ است.
3ـ عجله در استفاده از فرصتها گاهی تهدید ساز می شوند تا اینکه کمک نمایند.