سر گذشت انسان ها پس از مرگ
نگرش های مختلفی وجود داردکه هر کس با وجود اعتقاداتی که دارد به یکی از این نگرشها تمایل دارد. در عقیده های مامسلمانان زندگی پس از مرگ وجود داردو اگر وجود نداشته باشد خدایی بودن خدا زیر سوال میرود. در مورد حیات پس از مرگ در اسلام تاکید فراوان شده است و تمام جزییات آن در آیات و روایات آمده است.
اسلام بر وجود روح پساز مرگ تاکید داردو معتقد است که انسان جاودانه است و به دنبال بینهایت است و معتقد است که مرگ پایان زندگی نیست بلکه انتقالی از یک جهان به جهانی والاتر است و من سعی میکنم در این مقاله به حیات و زندگی انسان پس از مرگ در دین اسلام بپردازم تا شاید راهی برای فهم بیشتر در این باره باشد.
انسان از مرگ تا برزخ
هر انسانى مایل است بداند عالم برزخ کجا است ؟ برزخى که این همه صحبت از آن مى شود، برزخى که این همه آیات و روایات درباره آن نازل و وارد شده ، برزخى که عده اى عاشق آن و عده اى از آن گریزانند و برزخى که تمام انسان ها بعد از پایان عمر به آن منتقل مى شوند کجا واقع شده است ؟ آیا در همین دنیا است یا در عالم دیگر؟
عقل ما نمى تواند که حقیقت آن را درک کند؛ چرا که عقل ما ناقص است و خود ما هم نرفته ایم تا با چشم دیده باشیم . کسانى هم که رفته اند یا مى روند، به ما خبرى نمى دهند؟ تنها چیزى که درباره برزخ مى دانیم تشبیهاتى است که در روایات وجود دارد: از قبیل این که تمام از زمین و آسمانها و کهکشان نسبت به عالم برزخ مانند حلقه اى در بیابان است ! یا این که انسان تا زمانى در دنیاست مانند کرم در سیب مى باشد که از اطراف خود خبر ندارد، یا طفلى که در شکم مادر است و از عالم دنیا اطلاعى ندارد. وقتى متولد شد و پا به دنیا گذاشت وسعت آن را مى داند، و به نعمت هاى آن پى مى برد.
انسان هم ، تا زمانى که در عالم دنیا باشد وضع عالم برزخ را نمى داند و از آن اطلاع ندارد. فکر مى کند دنیا بهترین و بزرگ ترین عالم است . مانند طفلى که در رحم مادر است و آن را بزرگ ترین عالم مى پندارد.
اما وقتى انسان از دنیا رفت و به عالم برزخ وارد شد. متوجه مى شود که عالم دنیا از شکم مادر هم براى او تنگ تر بوده است ؟ در آن جا دیگر محدودیت غذایى و مکانى و زمانى ندارد؛ زیرا این محدودیتها در عالم ماده استبرزخ از جنس عالم ماده نیست .
همین طور که عالم دنیا به رحم مادر محیط است و رحم مادر نسبت به دنیا ذره اى بیش نیست . عالمبرزخ هم به دنیا محیط است و در مقابل آن ، ذره اى بیش نخواهد بود.
اطلاعاتى که انسان در دنیا دارد در مقابل اطلاعاتى که در عالم برزخ به دست مى آورد اندکى بیش نخواهد بود، چیزهایى که خداوند به انسان عنایت مى کند قابل قیاس با دنیا نیست . قرآن مى فرماید:
فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعین جزاء بما کانوا یکسبون هیچ کس نمى داند که چه پاداشهاى مهمى که مایه روشنى چشمها مى گردد براى آنها نهفته شده است .
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى گوید: خداوند مى فرماید :من براى بندگان صالحم نعمت هایى فراهم کرده ام که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و بر فکر کسى نگذشته است .
به عبارت دیگر: عالم برزخ در واقع باطن و ملکوت دنیاست . امام صادق علیه السلام در پاسخ کسى که پرسید: جایگاه ارواح پس از مرگ کجاست ؟ فرمود: ارواح تا روز قیامت در باطن زمین قرار دارند. و نیز در جواب این که کسى را به دار آویزند روحش در کجا خواهد بود؟ فرمود: در دست قابض ارواح است تا آن را به باطن زمین برساند.
حیات انسان پس ازمرگ
پس از گرفتن جان روح بالای بدن قرار میگیرد روح مومن را به آسمانها میبرند و روح کافر را به پایین میبرندوقتیکه جنازه را حرکت میدهند اگر مومن باشدصدا میزند مرا زودتر به منزلم برسانید و اگر کافر باشد میگوید عجله نکنید مرا زودتر به قبر نبرید، هنگام غسل دادن اگر مومن است در جواب ملک که به او میگویند: آیا دلت میخواهد به دنیا برگردی میگوید نه نمیخواهم به سختی برگردم. روح میت در تشییع جنازه و هنگام غسل حاضر است غسال را میبیند ، تشییع کنندهگان را میببیند، صحبتشان را میشنود لذا امر شده است که در اطراف میت خیلی قال و مقال و صحبتهای متفرقه نکنید رفت و آمد نکنید و مشغول ذکر و تلاوت قرآن کریم باشید.
پس از اینکه او را دفن کردندبه طوریکه بعضی از محدثین از اخبار استفاده کردهاند روح علاقه دیگری به بدن پیدا میکند.
سوال و جواب در قبر
از جمله چیزهایی که باید به آن اعتقاد داشت وجود ضروریات مذهب شیعه است سوال کردن منکرات است مسلما هر کس باید اعتقاد داشته باشد که در قبر سوال و جوابهایی صورت میگیرد ولی در مورد اینکه کیفیت این سوال و جواب ها چگونه است نظریات متفاوت است یکی میگوید بدن جسمانی مجرد به این سوال ها جواب میدهد و دیگری میگوید روح به این سوالات جواب میدهد. اما با علاقهای که بین روح و جسم وجود دارد جسم نیز تحت تاثیر قرار میگیرد ولی جواب سوال را باید از روایات و احادیث مختلف جستجو کنیم البته بیان صریحی وجود ندارد.
علامه مجلسی در جلد سوم بحارالانوار و حق الیقین فرموده از احادیث معتبر ظاهر میشود که سوال و فشار قبر در بدن اصلی صورت میگیرد و روح به تمام یا مقداری لز بدن برمیگردد که قدرت فهم سوال و جواب را داشته باشد.
سوال کردن از اعتقادات
کسانی که اعتقاد محکم و قوی داشته باشند به وحدانیت خداوند و رسالت حضرت محمد شهادت میدهند ولی ظالمان و کافران زبانشان گنگ میشود و همچنین بعضی از افراد هستند که از روی ترس به فرشتگان میگویند تو خدایی. ویا اظهار میدارند که مردم میگفتند که محمد(ص) پیامبر است یعنی از عهده جواب بر نمیآید، اگر جواب داد دری از سمت بالا باز میگردد و بر وسعت قبرش میافزاید ( یعنی در عالم برزخ که تا قیامت طول میکشد همیشه در آسایش است (1 ) و اگر از عهده جواب بر نیامد دری از جهنم برزخی به روی او باز میشود و شرارهای از آتش دوزخ قبرش را آتش میزند.
ملاقات با فرشتگان
هر قدر که مومن از سوال و جواب لذت میبرد و در آسایش است برای شخص کافر ابتدای بدبختی و شکنجه است آمدن فرشته ها برای کافران وحشتناک است زیرا در هنگام آمدن با یک صدای رعد میآید و چهرهای دارند که آتش از چشمانشان بیرون میزند و موهایشان به زمین کشیده میشود و با منظره ترسناکی با کافر روبرو میشوند.
کسانیکه یک عمر با خدا سر و کار نداشته و پول و ثروت خدای مطلق آنها بوده به همین خاطر است که نمیتوانند سوال ملائک را بدهند و بعضی افراد هستند که سوالهای عقاید را پاسخ میدهند ولی بر عهده سوالات اعمال برنمیآیند.
یکی از چیزهایی که ملایک حسابرس افراد را با آن مواخذه میکنند کردار است در جلد سوم بحارالانوار است که از یکی در باره عقایدش سوال کردندهمه را به خوبی جواب داد و درباره اعمالش نیز پرسیدند و آنها را نیز به خوبی جواب داد و سپس به او گفتند که یادت هست که روزی مظلومی را دیدی و به فریادش نرسیدی و دیدی که آبرویش را میریزند و مالش را میدزدند میتوانستی کمک کنی و نکردی و در اینجا بود که در پاسخ دادن درماند و به این وظیفهی خودش عمل نکرده بود و سپس به یکصد تازیانه مجازات شد و قبرش پر از آتش شد.
همدم ما در قبر که صدوق علیه الرحمه در کتاب صفال و امامی و معانی الاحبار از عاصم روایت کرده که با جمعی از قبیله بنی تمیم خدمت رسول خدا مشرف میشود و عرض میکند یا رسول خدا ما را یک موعظه کن زیرا ما بیابان گردیم و کمتر شما را میبینیم و پیامبر یکی از چیزهایی را که موعظه کرد : ای قیس یک همدم با تو دفن میگردد اگر یک قرین کریمی باشد تو را گرامی خواهد داشت و اگر لئیم باشد تو را وا خواهد گذاشت و محشور نمیشوی مگر از او، پس آنرا صالح قرار بده زیرا اگر صالح باشد با او انس خواهی گرفت و اگر فاسد باشد وحشت نخواهی کرد مگر از او، و آن همدم عمل توست.
پس همراه انسان پیش از مرگ و بعد از آن جز کردارهایش چیزی باقی نخواهد ماند. انسان در این عالم دنیا مهمانی است که اندکی نزد اهلش و سپس کوچ میکند، وبه جایگاه اصلی خودش میرود.(دستغیب شیرازی-سید عبدالحسین:1362 )
روح وجسم
انسان که از دنیا میرود و روحش در قالب مثالی شکل و صورت به خود میگیرد علافهی خود را به کلی از بدن نمیگیرد مانند خواب که روح علاقهی خود را کم میکند و بدن در حال خواب سرد میشود ولی به کلی قطع علاقه نمیکند و روح برمیگردد و بدن نیز گرم میشود ولی در حال مرگ روح بیشتر قطع علاقه میکند و لذا در وقت خروج نفس، انسان بدن خود را میبیند و به دنبال او تا قبر میرود و به واسطه همین علاقه میبینیم قبور ائمه اطهار و قبور علما و اولیای خدا منشا نزول برکات و حاجات است وگرنه معلوم است که این صلوات برای روح برزخی آنهاست نه برای بدن آنها که در قبر است.
جسم انسان بعد از مرگ تا ورود به قبر
و بر همین میزان بدن نیز مودب به آدابی است، بدن را نباید در بیابان رها کنند ، احترام به این بدن احترام به این روح است قبر باید به اندازه بدن باشد، مرده در میان قبر باید راحت خوابانده شود قبر باید به اندازه کافی گود باشد در جایی که کسی را میخواهند دفن کنند کاری باید انجام نشود زیرا از نزول فرشتگان جلوگیری میکند قرآن قرائت شود پای مرده را به سوی قبله دراز کنند و دعای عدیله بخوانند ، سوره یاسین وصافات بخوانند ، آهن یا چیز سنگین روی شکم نگذارند، افرادی که وارد میشوند آگر با وضو باشند بهتر است زیرا این مکان محل نزول فرشتگان است وقتی مومنی از دنیا رفت برای تشییع جنازه او مومنان اجتماع کنند و او را با آب سدر و کافور و آب خالص سه بار غسل میدهند و در سه پارچه یا پنج جامه کفن میکنند و بر کفن جوشن کبیر و اسما اله را بنویسند و بعد او را به قبرستان میبرند و اگر مرد است بدن را از پایین قبر و اگر زن است از پهلوی داخل به قبر میگذارند و در میان قبر صورت او را برهنه نموده و روی خاک میگذارند کنایه از آنکه خداوندا بهترین جاهای بدن خود را که موجب شرف و آبروی من بود اینک در مقابل مقام عظمت و جلال تو به روی خاک مینهم و این آداب اگر با بدن از کار افتاده انجام میشود ولی روح را خوشحال میکند و این احترامات ادب نسبت به روح اوست چون در طول عمر این بدن در خدمت نفس بوده و برای رساندن به کمال، به نفس خدمت کرده است لذا باید مورد احترام قرار بگیرد.(حسینی طهرانی-آیت الله سید محمد حسین- بیتا)
سرگذشت انسان بعد از مرگ
"در دنیا از جریان امروز بیخبر بودی، پس ما پرده غفلت را از پیش تو برداشتیم تا جریان جهان پس از مرگ را ببینی پس دیده تو امروز به خاطر برداشتن پرده غفلت (برای مشاهده احوال پس از مرگ ) روشن است(2)."
بعد از مرگ هیچ درد جسمی بر انسان نیست خود انسان میبیند که اطرافیان بر پیکرش گریه میکنند و تمام کارهایش را مثل دفن کردن مشاهد میکند. و وقتی که او را داخل قبر میگذارند تمام وجودش را وحشت و ترس فرا میگیرد و ناگهان میبیند که جانوران مختلف به سمت جسمش روانه میشوند. و آنهایی که اطراف او هستند هیچ اقدامی نمیکنند گویی آن جانوران را نمیبینند و انسان خودش اقدام میکند تا جانوران را دور کند ولی بر ان جانوران نمیتواند غلبه کند و انسان تمام اتفاقاتی را که بر روی جنازهاش میافتد را میبیند و سپس انسان خوب مشاهده میکند که چند نفر به داخل قبر وارد میشوند و جانوران را فراری میدهند و آنها برای معرفی خودشان این آیه را میخوانند " به راستی خوبیها، بدیها را از بین میبرد(3)."
و سپس ناپدید میشوند پس از این اتفاقات متوجه میشون که مردم قبر را پوشاندهاند و تمام کسانی که آنجا بودند حتی نزدیکترین افرادم مثل همسر و فرزندم مرا رها میکنند و پس از آنکه دلتنگ و نگران بالای جنازه مینشینم ناگهان دیوارهای قبر میلرزد. و دو نفر با چهرههای وحشتناک وارد قبر میشوند و در دستان خود گرزههای آتش دارند و از جسم بیجان میپرسند: " من ربک" ( خدای تو کیست) و وقتی روح انسان در بالای جسم نشسته و میبیند که جسم توانایی پاسخ دادن ندارد از وحشت آن گرازههای آتش تصمیم میگیرد که خود جواب بدهد که هر کس با توجه به اعتقاداتی که در دنیا داشته است به این سوال جواب میدهد کسانی که ایمان به خدا دارند میگویند خدای ما معبود یگانه است . وسپس از انسان میپرسند پیغمبر تو کیست؟ در این هنگام اگر مسلمان باشد ترسش کمتر میشود و جواب میدهد : حضرت محمد(ص) که آخرین پیامبر خداست ، پیغمبر من است.
و در این هنگام است که اگر پروردگارمان را خدای یگانه و پیغمبرمان را حضرت محمد(ص) معرفی کنیم چهرههای آن دو مرد روشن میگردد و وحشت و ترس ما نیز از بین میرود و سپس از کتاب و قبله و امام و خلیفه رسولالله سوال میکنند.
آشنایی با هادی
پس از مدتی اگر انسان به سوالات به نحو احسن پاسخ داده باشد با یک فرد خوشبو و خوشرو و خوشمو روبرو میشود و سپس از او سوال میکنیم که کیست؟ و او در جواب میگوید" من نه پیغمبر و نه امام و نه ملک بلکه حبیب و رفیق شمه هستم."
و بعد میپرسیم نامش چیست و که هست؟ و او در جواب میگوید من هادی هستم یعنی و راهنما و یک کنیهام الوقار و دیگری ابوتراب است. و هادی میگوید من از تو جدایی ندارم مگر اینکه تو خود را به خاطر هوسهایی از من دور داری و ادامه میدهد که درباره من در قرآن زیاد حرف زده شده است، افسوس که این همه قرآن میخوانیند و من را نمیشناسید و پس از مدتی که هادی میرود با خود فکر میکنیم که همه دنیا خواب است و ما در این دنیا است که تعبیر خوابهایمان را میبینیم و در دنیا و آخرت هر کس به اندازهای افسوس داردولی" افسوس که در جواب خدا خرابکاری و کوتاهی کردم(4)" . پشیمانی سودی ندارد و در توبه، بسته شده است (قوچانی، آقا نجفی: 1379).
بررسی اعمال
پس از گذشت مدتی کوتاه که دو نفر که یکی خوش صورت و دیگری بد صورت است به سراغ ما میآید که یکی از آنها در سمت راست و دیگری در سمت چپ مینشینند و سپس هر کدام از آنها اعضای بدن ما را چند بار بو میکشند و چیزهای در طومار خود مینویسند که قسمتهای زبان ، گوش ، دل و قوهی خیال را زیاد بو میکشند که در این حالت انسان به وحشت میافتد. این دو نفر با جدیت و کنجکاوی تمام اعمال ما را بررسی میکنند و آنها را ثبت و ضبط میکنند و آن فردی که خوشصورت بود خیرخواه ماست و سعی میکند اعمال بد من ثبت نشود(قوچانی، آقا نجفی: 1379).
فشار قبر
و پس از بررسی اعمال ما، طومار ما را در گردن ما میآویزانند و سپس یک قفسه آهنین به اندازه بدن ما آورده میشود که ما را در داخل آن میگذارند و پیچ و مهره آنرا میبندند و این قفس تنگ و تنگتر میشود به حدی قفس تنگ میشود که که نفس قطع میشود و آن قفس که گنجایش بدن ما را داشت به اندازه تنوره سماور کوچک میشود و روغن بدن ما که مانند نفت سیاه است از ما گرفته میشود و از هوش میرویم و پس از مدتی هادی به سراغ ما میآید و آگر انسانی با اعمال خوب باشد از فشار قبر شکایت میکند و هادی او را توجیه میبکند و پس از فشار قبر تمام بدنش طهارت مییابد و انسان با اعمال خوب میفهمد که فشار قبر تمام کدورتها و گناهان ما را به صورت نفت سیاه از آنسان زدوده است(قوچانی، آقا نجفی: 1379).
سیاهی تجسمی از زشتیها
و پس از دادن نامه اعمال ما به خاطر اعمال بد ما یک شخص با قیافه وحشتناک با ما همراه میشود در صورتیکه ما دوست نداریم ما را همراهی کند و از او میپرسیم نامش چیست؟ و او در جواب میگوید: " همزاد تو و اسمم جهالت و لقبم کجرو و کنیهام ابوالهول و شغلم فساد و فتنه انگیزی است. " که هر یک از این عنوان های وحشتناک سبب شدت وحشت ما میشود و انسان تجسم اعمالش را به صورت حیوانهای وحشتناک ملاحظه میکند و تجسم تمام اعمال خوب و بدش را میبیند(قوچانی، آقا نجفی: 1379).
وادی السلام(سرزمین رحمت)
سرزمینی که هیچ غم و اندوهی در آن وجود ندارد و در این سرزمین تمام نعمتها برای بندههای صالح خداوند فراهم است و گوشهی کوچکی از بهشت جاودان میباشد(قوچانی، آقا نجفی: 1379).
گفتگوي فرشتگان با ارواح انسانها هنگام مرگ
قرآن كريم بيان مي دارد كه فرشتگان با ارواح مؤمنان و انسانهاي صالح به هنگام مرگ و همزمان با ورود به عالم پس از مرگ سخن گفته و ايشان را به ورود در بهشت بشارت مي دهند و نيز از انسانهاي ظالم بازخواست مي كنند و به هنگام گرفتن جان كافران به روي و پشت آنان مي زنند و به آنها مي گويند عذاب سوزان را بچشيد و به ظالمان مي گويند جانهاي خود را برآريد. در برخي آثار به آيات يادشده براي اثبات برزخ استدلال شده است(www.arvah.blogfa.com).
آیا پس از مرگ روح انسان در کالبد فردی دیگر تجلی پیدا میکند یا نه؟
بر اساس مکتب پیامبران الهى با مرگ انسان روح آدمى از بدن جدا شده به عالم برزخ منتقل مى گرددو در آن سراى، به حیات خویش ادامه مى دهد. اگر از نیکان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم مى شود و اگر از بدان باشد به کیفر کارهاى ناپسند خویش مى رسد، تا زمانى که قیامت شود طبق مکتب پیامبران (ص )،قضاى الهى بر این تعلق گرفته که روح بشر پس از مرگ ، دوباره به دنیا باز نگردد و زندگى جدیدى را در این جهان آغاز نکند،بلکه دربرزخ بماند تا قیامت شکل گرفته و به سراى جاودان آخرت منتقل شود. از ازقرون پیشین در هندوستان نظریه اى به نام تناسخ طرح شد که از عود مجدد ارواح و بازگشت مکررشان به دنیا سخن مى گفت . این نظریه با گذشت اعصار، رفته رفته توجه عده زیادى از مردم جهان را به خود جلب کرد، آن را یک امرواقعى پنداشتند و حتى کسانى به عنوان یک عقیده مذهبى به آن دل بستند. در خلال این مدت متمادى دانشمندان بزرگ این مطلب را مورد بحث و انتقاد قرار دادند و چندین دلیل بر بطلان آن اقامه نمودند. لازم به بیان است که طرفداران تناسخ معتقدند روح دو گروه به دنیا باز نمى گردد.اول آنان که در مسیر سعادت به کمال نهایی رسیده اند که پس از مرگ به کمال مطلق نایل مى آیند اینان کمبودى ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز گردند و نقایص حیات گذشته خویش را باسعى و عمل جبران کنند.دسته دوم آنان که در حد اعلاى شقاوت قرار دارند اینان نیز به دنیا باز نمى گردند زیرادر ایام زندگى آن چنان به انحراف گراییده و راه سعادت را به روى خود بسته اند که دچارسقوط ابدى گردیده و نمى توانند با عود به دنیا، گذشته ننگین خویش را جبران نمایند و به سعادت و کمال گر چه نسبى و محدود باشد برسند.ولى دسته سوم یعنی گروههاى متوسط که بین تکامل یافتگان سعادتمند و ساقط شدگان شقاوتمند هستند وقتى از دنیامى روند دوباره روحشان به دنیا باز مى گردد و به تناسب خلق و خوى متفاوتى که دارند با شکل هاى مختلف و گوناگون به دنیا عود مى نمایند از این رو براى هر شکلى نام مخصوصى گذاشته اند اگر به صورت انسان عود کند آن را «نسخ» مى نامند و اگر به صورت حیوان عود کند، «مسخ» مى گویند و اگر روح انسان در بناتات حلول کند، «فسخ» مى نامند واگر روح آدمى به جماد تعلق گیرد «رسخ» مى نامند باورمندان تناسخ عقیده دارند که در پاره اى از موارد، عود ارواح به دنیا براى جبران نقایص و به منظور استکمال نفس و نیل به مدارج عالى انسانى است.
هم چنین مى گویند یکى از علل بازگشت ارواح به دنیا این است که خوبان درزندگى ، دوباره از پاداش اخلاق حمیده و اعمال پسنده خویش برخوردار گردند و بدان نیز کیفر خوى ناپسند و رفتارزشت خود را ببینند. چه بسا افرادى که با سجایاى انسانى زیست کرده و عمرشان به پاکى طى شده است اما همواره گرفتار محرومیت هاى گوناگون بوده و دوران حیاتشان با فقر و تنگدستى یا آلام و بیمارى سپرى گردیده است.اینان در زندگى بعد به پاداش اخلاق پسندیده خود نایل مى شوند و از نعمت رفاه و سلامت جسم برخوردار مى گردند. و چه بسیار افرادى که در زندگى پیشین داراى اخلاق زشت و رفتار ناپسند بوده اند و مردم از دست آنان رنجیده اند و از انواع نعمت ها بهره مند بوده اند ارواح اینان در زندگى بعد به تناسب اخلاقشان یا در پیکر حیوانات و حشرات تعلق مى گیرد، به صورت انسان هاى ناقص ، معلول ، بیمار و مطرود جامعه باز مى گردند و در هر صورت گرفتار عذاب روحى و جسمى هستند. اما اسلام ، بازگشت ارواح به دنیا براى انجام کارهاى خوب و به دست آوردن شرایط همزیستى با ارواح علیّه را قبول نداشته و قرآن صریحا آن را رد مى کند گناهکاران بى باک و متجرى تقاضاى حیات دوباره مى کنند و مى گویند پروردگارا فرمان ده ما را به دنیا باز گردانند شاید کارهاى نیکى را که در گذشته ترک کرده بودیم در حیات آینده انجام دهیم ونقایص پیشین را جبران کنیم ، پاسخ داده مى شود نه چنین است ، این کارى است ناشدنى و سخنى است بى اساس که گوینده خود مى گوید و به آن ترتیب اثر داده نمى شود و از پى مرگ اینان عالم برزخ است تا روزى که قیامت فرا رسد واز قبرها بر انگیخته شوند.تغییر شکل انسان هاى فاسد الاخلاق و گناهکار به تناسب ملکات نفسانى آنان یکى از صدهاعذاب عالم آخرت است و ربطى به دنیا ندارد در حالى که به نظر تناسخى ها براى قیام قیامت ، رسیدگى به حسابها، بهشت و دوزخ و خلاصه ثواب و عقاب عالم آخرت علتى باقى نمى ماند زیرا مى گویند اکثریت قریب به اتفاق نوع بشر پیوسته پس از مرگ به دنیا باز مى گردند و هر نوبت پاداش یا کیفر اعمال خویش را در همین دنیا مى بینند.چنین نظریه اى منافى با اساس تعالیم پیامبران خدا و بر خلاف ضرورت دین مقدس اسلام است و امامان شیعه صریحا آن را کفر خوانده اند. مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرضه کرد درباره کسانى که قابل به تناسخ اند چه مى فرماید؟حضرت در پاسخ فرمود: کسى که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خداى تعالى کفر آورده و بهشت ودوزخ را غیر واقعى تلقى کرده است . امام صادق علیه السلام نیز راجع به اهل تناسخ فرموده است:اینان پنداشته اند که نه بهشت و نه جهنمى است و نه برانگیختن و زنده شدن است . قیامت در نظر آنان عبارت از این است که روح از قالبى بیرون رود و در قالب دیگرى واردشود اگر در قالب اول نیکوکار بوده بازگشتن در قالبى خواهد بود برتر و نیکوتر در عالى ترین درجه دنیا و اگر بدکار یا نادان بود،در پیکر بعضى از چهار پایان زحمتکش و باربر که حیاتشان با رنج و زحمت طى مى شود، مستقر مى گردد یا در بدن پرندگان کوچک و بد قیافه اى که شبها پرواز مى کنند و به گورستان ها علاقه و انس دارند جاى مى گیرد.مسئله تناسخ وعود ارواح به دنیا نه فقط مخالف مکتب پیامبران الهى و موجب کفر به خدا و نفى معاد و انکار ثواب وعقاب عالم آخرت است بلکه از نظر علمى نیز دانشمندان و فلاسفه آن را مطرود و مردود شناخته و دلایلى بر ابطال آن آورده اند.صدر المتألهین شیرازى فیلسوف معروف مى گوید: «دانستى که نفس در اولین مرحلهء تکوین ، درجه اش درجه طبیعت است . سپس به تناسب حرکت استکمالى ماده ، ترقى مى کند تا از مرز نبات و حیوان بگذرد. بنابراین وقتى نفس درمرحله اى از قوه به فعلیت مى رسد هر چند آن فعلیت ناچیز باشد محال است دوباره به قوهء محض و استعداد صرف برگردد. به علاوه همان طور که قبلا اشاره شد صورت و ماده ، شىء واحدى هستند که داراى دو جهت فعل و قوه مى باشند و با هم مسیر حرکت استکمالى را مى پیمایند و در مقابل هر استعداد و قابلیت به فعلیت مخصوصى نایل مى شوند بنابراین محال است روحى که از حد نباتى و حیوانى گذشته به ماده منى و جنین بگیرد «اما بطلان تناسخ از این جهت است که وقتى نفس به تدبیر نطفه اى که آمادهء قبول تأثیر و تدبیر است اشتغال یافت وآفریدگار نفوس و صور، بر استحقاق طبیعى به آن نطفه افاضه نفس نمود اگر طبق نظر تناسخى ها نفس دگرى هم بر آن تعلق گیرد نتیجه آن مى شود که بدن داراى دو روح گردد و این غیر ممکن است زیرا محال است یک چیز داراى دو ذات یعنى دو نفس باشد چه بالوجدان ، هر فردى در خود فقط یک نفس احساس مى کند بنابراین تناسخ مطلقا ممتنع است.در قرآن مى فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمتیکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون» چگونه به خداوند کافر مى شوید در حالى که شما اجسام بى روحى بودید و او شما را زنده کرد، سپس شما رامى میراند و بار دیگر شما را زنده مى کند، سپس به سوى او باز مى گردید.این آیه از جمله آیات متعددى است که عقیده به تناسخ را صریحا نفى مى کند مى گوید. بعد از مرگ یک حیات بیش نیست و طبعا این حیات همان زندگى در رستاخیز و قیامت است و به تعبیر دیگر آیه مى گوید: شما مجموعا دو حیات و مرگ داشته و دارید نخست مرده بودید (در عالم موجودات بى جان قرار داشتید) خداوند شما را زنده کرد، سپس مى میراند و بار دیگر زنده مى کند اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود بنابراین عقیده به تناسخ که گاهى نام آن را تغییر داده «عود ارواح» مى نامند از نظر قرآن باطل و بى اساس است. عموم فرق اسلامى در این عقیده متفقند که روح پس از پایان این زندگى به بدن دیگرى در این جهان باز نمى گردد و دانشمندان شیعه و سنى با صراحت تمام عقیده تناسخ را که یکى از خرافات ادیان باستانى«هند» است محکوم ساخته اند.تنها دسته کوچکى در این میان «تناسخیه» بودند که از این عقیده طرفدارى مى کردند و امروزه وجود ندارند منشأ این عقیده هندوها و منقولاتى است که عرب از فلسفه آن ها اقتباس کرده اند. این عقیده بیشتر در میان اقوامى طرفدار داشته که به رستاخیز و معاد آن چنان که ما ایمان داریم و قرآن تشریح مى کند، معتقد نبوده اند. دانشمندان و مورخان معتقدند زادگاه اصلى این عقیده کشور هند و چین بوده و ریشه آن در ادیان باستانى آنها وجود داشته و هم اکنون نیز موجود است. سپس از آنجا به میان اقوام و ملل دیگر نفوذ نموده است و به گفته شهرستانى نویسنده ملل و نحل این عقیده در غالب اقوام کم و بیش رخنه کرده است . احترامى که هم اکنون هندوها براى حیوانات قائل هستند تا حدودى مربوط به همین عقیده است(www.arvah.blogfa.com) .
رشد در قبر
با توجه به نظريه روانشناسان كه رشد انسان را تا هنگام مرگ مى دانند، آيا انسان پس از مرگ در برزخ و بهشت، به كمال خواهد رسيد؟ به چه صورت؟ با توجه به جسمانى بودن معاد، آيا رشد تنها شناختى است يا خير؟ در صورت مثبت بودن جواب، رشد با توجه به ابعاد جسمى ، ذهنى و اجتماعى و اخلاقى آن چگونه خواهد بود؟ اصلاً چرا در آن دنيا نياز به رشد است؟
:پيش ار پاسخ ذكر اين نكته شايسته است كه معاد از نظر بيشتر دانشمندان اسلامى و بر اساس آيات و روايات هم جسمانى و هم روحانى است.
در برزخ نيز روح انسان پس از جدا شدن از تن، در قالب مثالى خود قرار مى گيرد.
نكته ديگر اينكه "رشد" معانى متفاوتى دارد. در اين نوشتار با توجه به سير انسان به سوى خدا در دنيا و آخرت از واژه "تكامل" استفاده شده است.
آيات (ق، 15) و روايات گوياى اين حقيقت است كه حركت و كمال در عوالم بالاتر از دنيا نيز وجود دارد. حتى خود انتقال از عالم دنيا به برزخ و از برزخ به عالم حشر، و اولين عالم از عوالم حشر به جاى خود يك تحول و سرفصلى از حركت كلى تكامل مى باشد؛ به عبارت ديگر: انسان از دو بعد بدن مادى و روح تشكيل شده است. اين دو در هيچ نشئهاى از هم ديگر جدا نيستند ـ هر چند تفاوتهاى اندكى سه عالم دنيا، برزخ و آخرت با يكديگر دارند ـ ماده براساس قواعد فلسفى ملازم با حركت و از قوه به فعليت درآمدن است كه اين خود نوعى رشد و تكامل براى او محسوب مى شود. بنابراين در هر سه عالم بدن مادى و در كنار آن روح انسان به حركت و تكامل خود ادامه مى دهند؛ منتها بايد توجه داشت كه مسير صعود به سوى خداوند، نسبت به نظامهاى عوالم گوناگون، مختلف خواهد بود. مسير در نظام دنيوى همين تكاليف شرعيه است كه انسان بايد خود را با آن منطبق سازد؛ اما وقتى به برزخ و قيامت منتقل شديم در آن جا نظام و احكام ديگرى است(www.arvah.blogfa.com).
نتیجه گیری
از بحثهایی که شد استنباط میکنیم که انسان هیچ وقت از بین نمیرود و جاودانه است و زندگی انسان همچنان پس از مرگ ادامه دارد و پایان نمیپذیرد و انسان پس از مرگ متناسب با اعمالش در دنیا زندگی میکندو اگر خوب زندگی کرده باشد پس از مرگ نیز خوب زندگی میکند و اگر بد زندگی کرده باشد پس از مرگ نیز بد زندگی میکند و هر کس نتیجه اعمال خودش را میبیند.و روح انسان پس از مرگ همچنان به زندگی ادامه میدهد و از تمام حوادث و اتفاقهایی که در امور دنیائیش میافتد باخبر میشود.
پس چه نیکوست به گونهای زندگی کنیم که پس از مرگ به زندگی کردن خود در دنیا افتخار کنیم و حسرت روز های رفته را نخوریم.
زیر نویس ها :
1)سوره ی واقعه آیه 56
2)سوره ی ق آیه 22
3)سوره ی هود آیه 114
4)سوره ی زمر ایه 57
منابع:
1) حسینی تهرانی، سید محمد حسین. معاد شناسی. 3 ج . تهران : حکمت ، 1365.
2) دستغیب شیرازی ،آیت الله سید عبدالحسین . معاد. تهران:رهنما،1362 .
3)قوچانی ، اقانجفی. سیاحت غرب وشرق . تهران : فروغ،1379.